عادت کردن به خبر تلخ درگذشت روزانه صدها هممیهن عزیز در بحران سیاه کرونا مانع از یکهخوردن به هنگام شنیدن برخی خبرهای تلخ دیگر از جمله مرگ چهرههای فرهنگی تاثیرگذار نیست حتی اگر ماهها بیماری آن شخصیت محترم هم آمادگی لازم را برای روبرو شدن با فاجعه فراهم کردهباشد.
خبر درگذشت استاد عبدالله مسعودی آرانی؛ سنگینی خاصی از اندوه را دارد که پناهبردن به مشیتالهی تنها مرهم آن است.
استاد مسعودی را بایست پژوهندهای نستوه و سختکوش و البته درستکردار و راسترفتار دانست که تا توانست لحظات عمر خویش را چون قلمش از بیهودگی و روزمرگی پاک نگهداشت و لاجرم آنچه در حوزه نگارش مقاله و تصحیح و تدوین آثار مختلف برجای نهاد گواه آن است که استاد در پیگیری مسایل علمی هم توفیق حفظ جایگاه خود را داشتهاست.
از اینها(که البته چیز کمی نیست) گذشته؛ آنچه مهم مینماید دل نسپردن استاد مسعودی به جلوههای فریبنده شغلی و نیاسودن در آموختن است؛ دوره بازنشستگی، استاد را به کمکاری و سرگرمیهای این مقطع سرگرم نساخت و استاد با ادامه تحصیل توانست برای تدریس به دانشگاههای مختلف راه یابد و انصافا در قامت دانشیمردی که همه هنرش انتقال حس جویندگی و پویندگی در مسیر دانش و اندیشه به جوانان بود، متعهدانه خوش درخشید.
تصحیح چند دیوان معتبر شعر و دیگر متون ادبی و نگارش مقاله برای نهادهایی چون دایرهالمعارفبزرگاسلامی نشان میدهد که استاد مسعودی هم توان و جنبه کارهای علمی مهم را داشتهاست و هم اجماع کافی در پذیرش تراوش قلم ایشان فراهم بودهاست.
میدانیم که هر کس میتواند با کوشش و تمرین و حتی شاگردیکردن، تخصص لازم را برای کارهای مهم فراچنگ آورد اما آدمیت و خوی مردمی داشتن چه؟ این که الزاما با مکتب رفتن و درس نوشتن فراهم نمیشود؟ مگر نه این است که جدا از وراثت و حسب و نسب، داشتن ملکات اخلاقی؛ محصول ریاضت و پایفشردن بر اصول و رها نکردن دامن شرافت شغلی و پرهیز از دنائت و نامردمی در روزگاری است که گاهی رذایل ارزشی فراتر از فضایل دارد؟
استاد مسعودی آرانی در دوستی و مردمنوازی و حرمت نهادن به استادان و پیشکسوتان و نکوداشت اهل علم (حتی اگر جوان هم بودند) و نیز بیپاسخننهادن محبت دیگران به هر شکل انصافا صاحب سبک بود و به نظام ِ وفا و مردمی و مهر سرسپردگی داشت.
با وجود این دوره فراگیر و ستبر فترت و سردرگمی فرهنگی و با رفتن هر کدام از استادان بیتکرارِ مِهین در این میهن خسته، نمیدانیم چه اندازه بایست چشم به راه پیدا آمدن چهرههایی بود که با ادب و متانت و فضل مثالزدنی خویش رجعت و تکرار خود را به درنگ و دوری سپردهاند.
به نام کارگر ساده بنای شکوهمند فرهنگ و ادبیات این سرزمین و با عنوان افتخارآمیز کوچکترین معلم و بزرگترین ارادتمند خداوندگاران فکر و فرهنگ؛ درگذشت استاد مسعودی آرانی را که به جای دوره شاگردی رسمی در ایام دوستی بیشترین بهره را از محضرشان بردهام جانکاه حس میکنم و درگذشت ایشان را چون درگذشت والد معظم خویش (که یادشان تکیهکلام استاد بود) میدانم و بر این فقدان مویه و واگویهای اشکآلود دارم و یقین دارم که در اولین ایستگاه هراسناک عالم برزخ، نور شفاعت مولایشان حضرت امیرالمومنین علی علیهالسلام را پذیره خویش خواهند دید. انشاءالله.
عبدالرضا مدرس زاده
کاشان _ ۵ مرداد ۱۴۰۰
نظرات بسته شده است، اما بازتاب و پینگ باز است.