روز جهانی گفتگوی تمدن ها
30 شهریور ماه هر سال در تقویم رسمی ایران به نام روز گفت و گوی تمدنها نامگذاری شده است.
روز جهانی گفتگوی تمدن ها
روز جهانی گفتگوی تمدن ها : ایده گفت و گوی تمدنها برای اولینبار از سوی سید محمدخاتمی، رئیس جمهور سابق کشورمان مطرح شد
که از سوی جوامع داخلی و خارجی خصوصاً سازمان ملل متحد مورد استقبال قرارگرفت
تا آنجا که دیبر کل سازمان ملل سال ۲۰۰۱ را سال گفت و گوی تمدنها نامگذاری کرد.
۳۰ شهریور ماه هر سال در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران به نام روز گفت وگوی تمدنها نامگذاری شد.
روز گفتوگو یا سال گفتوگوی تمدنها زمینهای برای تسری دادن گفتوگو و گفتوگوی تمدنها به عرصههای دیگر است.
امروزه که فرهنگها تأثیرگذارتر از موضع مستقیم سیاست هستند،
مشترکاتی در حوزههای فرهنگی میتوان یافت که بر حوزههای سیاسی مقدم بوده و از رخداد بسیاری از آنها جلوگیری میکند.
حاملان این مقوله عالمان ادیان، اندیشمندان، هنرمندان، محققان، نهادهای مدنی و فرهنگی و علمی هستند که با درایت کامل میتوانند زمینهساز و تغذیه کننده بسیاری از نیازهای فکری و روانی بشر امروز گردند.
انجمن صفاخانه مکانی در محله جلفا اصفهان (محله ارامنه اصفهان) جهت مناظره و گفتگوی ادیان بودهاست
که به همت آقا نجفی اصفهانی و حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی در سال ۱۲۸۱ شمسی برابر با جمادی الاخر ۱۳۲۰ قمری و ۱۹۰۲ میلادی تأسیس شدهاست
در این مکان مبلغین مسیحی و نمایندگان مسلمانان به بحث و گفتگو میپرداختند. این مکان یکی از اولین مراکز گفتگوی ادیان و تمدنها بوده است.
در دوره پهلوی
ابتکار راهاندازی مرکزی برای گفتگوی تمدنها در ایران به دوران پهلوی بازمیگردد. در آن سالها داریوش شایگان، حسین ضیایی و روژه گارودی با حمایتهای فرح پهلوی، بنیاد فرهنگی گفتوگوی فرهنگها را پایه گذاشتند. داریوش شایگان بعد از انقلاب نیز از نظریهٔ خاتمی که ایدهای مرتبط با نظر ایشان داشت حمایت کرد.
در همان دوران، روژه گارودی در سال ۱۹۷۷ کتابی با عنوان «برای یک گفتگوی تمدنها» منتشر کرد. این طرح فراخوانی برای ایجاد زمینه تفاهم ملتها و دارای ویژگی نقد سلطه غرب بر جهان امروز بود. روژه گارودی غرب را عنصری آسیب رسان به شریعت و نوید دهنده نیستی و نابودی میداند که در دورهای از حیاتش است که به آرامی به سوی فروپاشی و پرتگاه میرود.
مرکز بینالمللی گفتوگوی تمدنها
مرکز بینالمللی گفتوگوی تمدنها نهادی بود که در سال ۱۳۷۷ خورشیدی در ایران تأسیس شد و محمد خاتمی، رئیس جمهوری وقت ایران ریاست آن را برعهده داشت.
به تصویب رسیدن پیشنهاد محمد خاتمی برای نامگذاری سال ۲۰۰۱ در پنجاه و سومین مجمع عمومی سازمان ملل (سپتامبر ۱۹۹۸) به عنوان «سال گفتوگوی تمدنها» انگیزه تأسیس این مرکز در ایران شد.
محمد خاتمی در نخستین سفر خود به ایالات متحده و سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد پیشنهاد «گفتوگوی تمدنها» را مقابل «برخورد تمدنها» مطرح کرد که این پیشنهاد با استقبال اعضای سازمان ملل روبهرو شد.
هدف از بنیاد این مرکز «هماهنگ کردن فعالیتهای کلیه سازمانها، مراکز دولتی و غیردولتی برای توسعه نظریه گفتوگوی تمدنها» عنوان شد.
محمدجواد فریدزاده به عنوان نخستین رئیس مرکز بینالمللی گفتوگوی تمدنها منصوب شد. وی پس از مدتی جای خود را به عطاءالله مهاجرانی داد. ریاست وی نیز دیری نپایید و در پی استعفای او، محمود بروجردی به عنوان سرپرست جدید این مرکز گمارده شد.
مرکز گفتوگوی تمدنها تا اوایل سال ۸۴ زیرمجموعه وزارت خارجه بود ولی پس از آن به زیرمجموعهای از سازمان فرهنگ و ارتباطات تبدیل شد. در دیماه ۱۳۸۴ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، دو دفتر ادیان و مرکز گفتوگوی تمدنها را با نام جدید «مرکز گفتوگوی ادیان و تمدنها» ادغام کرد.
این مرکز سرانجام در دیماه ۱۳۸۶ طی حکمی از سوی محمود احمدینژاد، رئیس جمهور وقت ایران، با همه امکانات و نیروی انسانی در «مرکز ملی مطالعات جهانی شدن» ادغام شد و زیر نظر رئیس جمهور و به ریاست اسفندیار رحیم مشایی قرار گرفت.
در جهان: سازمانهای متعددی در جهان با این عنوان یا عناوین مشابه وجود داشته است. مثلاً «مرکز گفتگوی بین فرهنگی» (The Center for Intercultural Dialogue) جوایزی از جمله جایزهٔ گفتگوی جهانی (The Global Dialogue Prize) را ارائه میدهد. در ایران، بنیادی با نام مشابه بنیاد فرهنگی گفتوگوی فرهنگها در زمان پهلوی تأسیس شده بود.
تاثیر گفتگوی تمدنها بر صلح جهانی
هیچ قومی بدون اندیشه اخلاق به تمدن نرسیده و هیچ تمدنی بدون سخت کوشی و قناعت و اخلاق پایدار است.
اندیشه همچون باران رحمت غبار از رخ فرهنگ و تمدن می زاید و حقیقت هستی را صیقل می دهد تمدنها همواره نیازمند بازبینی و باز آفرینی جهت و مقصد خود هستند واین میسر نیست مگر با مبادله اندیشه و تجربه میان فرهنگها و تمدن های گوناگون . فرهنگ و تمدن غرب که هم دین و هم حکمت اخلاقیش وامدار است با پیوند خلاقیت علمی شگرف در قرون اخیر از بستر تاریخی و مبدا محرکه خود جدا مانده است . شرق نیز که زمانی سلسله گردان اندیشه و حکمت بود دیر زمانی به خواب گران رفت .
اکنون طبل بیداری شرق نواخته شده است . در سوگ زمان از دست رفته نباید گریست باید از گذشته پند گرفت و آینده را دوباره ترسیم کرد . اندیشه ها را باید میدان داد و تفسیر مجددی از معنای زندگی با همه ارزشها و آرمانها یش ارائه داد فرهنگ و تمدن را مطابق شان و مرتبه دنیای امروز باید بازسازی ومبادله کرد قرن ۲۱ و آغاز هزاره سوم میلادی فرصتی گران مایه برای باز اندیشی در فلسفه حیات و معنای زندگی در دوران فرامدرن است.
گفتگوی تمدنهای شرق و غرب در چنین عرصه ای یک ضرورت اجتناب ناپذیر برای همگرایی انسانها فارغ از رنگ، نژاد، آیین و سرزمین است.
باشد که ملتهای ما و فرهیختگان و اندیشه ورزان نقش تاریخی خود را در این برهه به شایستگی بازی کنند . اسلام در این باره می گوید:
یا ایها الذین آمنو دخلو فی السلم کافه
(ای گروه مومنان همه به صلح در آیید و از گامهای شیطان پیروزی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است)
سلم اسلام مفهوم سازش و صلح را دارد . یعنی اینکه ای گروه انسانها همه در اردوگاه حقیقی صلح وارد شوید وبا هم سازش داشته باشید نجنگید اسلام حامل رسالتی است به نام صلح و سازش درجهان که انسانها را به آرامش و صلح دعوت می کنند.
گفتگوی تمدنها از دو دیدگاه
الف) جناب آقای خاتمی
طبق نظریه آقای خاتمی (گفت و گوی تمدنها ) مستلزم شنیدن از سایر فرهنگها و تمدنها است و اهمیت شنیدن از سایرین اگر بیشتر از گفتن نباشد ، قطعا” کمتر از آن نیست . قرن آینده باید قرن رجوع به یک نوع معنویتی باشد که انسان شرقی در کسب آن تجربه های چند هزار ساله دارد. نشاط و حیات فرهنگ اروپا مدیون نگاه انتقادی این فرهنگ به همه چیز و خصوصا” به خود این فرهنگ است، اما اکنون زمان آن فرا رسیده است که اروپا یک گام دیگر به جلو بردارد و خود را از چشم دیگری بیند.
این نوع تاریک اندیشی ، بلکه تشویق این فرهنگ است به کسب تجربه های تازه و شناخت دقیق تر جغرافیای فرهنگی جهان در شرق شناسی ، مشرق زمین موضوع شناخت (object) است و نه طرف گفتگو . برای تحقق گفت گوی تحقق واقعی میان تمدنها لازم است که شرق به جای اینکه موضوع شناخت (اوبژه) باشد به شریک بحث و طرف مکالمه تبدیل شود. این گام بسیار مهمی است که باید اروپا و آمریکا برای تحقق طرح گفت گوی تمدنها بردارند.
این دعوت البته یک طرفه نیست ما نیر به عنوان ایرانی و مسلمانی وآسیایی باید گامهای بزرگی در جهت شناخت واقعیت غرب برداریم . این شناخت ، ما را در بهبود بخشیدن و سامان دادن به نحوه زندگی اقتصادی و اجتماعی نخود کمک خواهد کرد و البته برداشتن چنین گامهایی چه از جانب ما و چه از جانب اروپا مستلزم خصیصه ای اخلاقی و روانی است که در اروپا بری نخستین بار توسط ایتالیا ییها شناخته شد و گسترش یافت .
هیچ تمدنی حق ندارد سهم سایر تمدنها را به نفع خود مصادره کند و یا مساهمت یک تمدن را در تاریخ بشری انکار کند. گذشته از اثر فلسفه و کلام و هنر مسلمانان در اروپا ، آنچه موجب تلطیف روح و تهذیب اخلاق اروپاییان شده است ، ادبیات بسیار غنی و گسترده اسلامی است . صحبت از گذشته تاریخی ، بدون نگاه به آینده ، فقط می تواند یک تفنن علمی تلقی شود ، در حالی که برای کمک به جوامع انسانی و بهبود وضع جهان لازم است ببینیم وضع کنونی ارتباط کشورهای آسیایی و مخصوصا” مسلمانان اروپا چگونه است .
اگر امروز تمدنهای بزرگ آسیایی خود را در آیینه غرب بوده است آیینه ای که گذشته غرب و مواریث فکر و فرهنگی خود را نشان می داده است اگر گفت و گو نه یک انتخاب بلکه یک ضرورت برای فرهنگ ما و غرب است پس باید کوشش کنیم تا با نمایند گان اصیل فکر و فرهنگ اسلامی سخن بگوییم و گرنه گفتگوی غرب با غرب زدگان که در واقع وجود ناقص اصیل فکری و ابتری از خود غرب هستند نه تنها دیالوگ نیست بلکه حتی منو لوگ نیز می تواند باشد، گفتگوی عمیق ، دقیق و متفکرانه غرب با تمدن اسلامی می تواند برای بعضی از مشکلات بسیار جدی جهان راه حلهای عادلانه انسانی و علمی بیابد.(گفتگو ) از آن رو مطلوب است که مبتنی بر آزادی و اختیار است در گفت و گو نمی توان هیچ فکری را به طرف مقابل تحمیل کرد در گفت وگو به وجود مستقل فکری ، اعتقادی و فرهنگی مستقل طرف گفت وگو باید احترام گذاشت. فقط در این صورت است که گفت وگو مقدمه ای برای صلح و امنیت و عدالت خواهد بود .
ایده گفت وگوی تمدنها بر خلاف مدل رویارویی سیاسی واحدها که بر حسب برتری ابزار قدرت مفهوم می یابد از فقدان خود برتری جویانه کشورها و در واقع برابری تمدنها و فرهنگها بدون توجه به قدمت ، گسترش و آوازه آنها نه تنها تاریخ بشر بلکه در ملل دنیا با پذیرش این پیشنهاد به مدد زایشگری روح تمدن جو و استغنا طلب فرهنگیشان می خواهند به رقابتی سالم در عرصه تعالی اندیشه ها ، تضارب آرا ورویه مصالحه جویی وارد شوند واز سیستم نا امن حاکم بر جهان کنونی فاصله بگیرند . سید محمد خاتمی رئیس جمهوری محترم تاکید می کنند که تحقق صلح جهانی به دور از تحقق عدالت جهانی امری خیالی و وهم آور است .
وی بایاد آوری این که روابط میان مسلمانان و غربیان به عنوان صاحبان دو تمدن بزرگ و داعیه دار جهانی ، اهمیت ویژه ای دارد عنوان کرد: اسلام نه تنها تهدیدی برای غرب نیست ، بلکه به عنوان بهترین پیام معنوی آسمانی ، که قادر است خلا” معنوی موجود در غرب را به بهترین شکل پر کرده و انسان سرگشته و از خود بیگانه امروز را از وضعیت ناهنجار خود رهایی بخشد.
خاتمی در سخنرانی اجلاس هزاره سران سازمان ملل،ضمن آنکه خواستار تغییر اراده معطوف به قدرت ، به ارده معطوف به برابری ، احترام گفتگو وتفاهم گردید ، خاطر نشان ساخت که گسترش جهانی شدن دموکراسی تنها راه این گفتگو است :باید مردم سالاری فراتر از سطح ملتها و کشورها برود و در عرصه بین المللی باید جامعه مدنی جهانی که اعضای آن دولتها و ملتها هستند تحقق پیدا کند.
که لازمه آن برقراری تساوی و عدالت در بهره برداری از موقعیت ها و اعتبارات جهانی است. پس دموکراسی چه در سطح درونی و چه درسطح بیرونی ، مهمترین شرط تحقق گفتگوی تمدن هاست. دموکراسی، نه فقط در سطح درونی یک ملت ، که در عرصه بین المللی نیز باید ضابطه معیار زندگی نوین شود ، در عرصه ای که شهروندان آن به جای افراد برابر در درون یک ملت دولت ، ملتهای دارای حق و حرمت مساوی در عرصه حیات بشری باشند.
ب) هانتینگتون
پروفسور ساموئل هانتینگتون استاد دانشگاه هاروارد آمریکا و رئیس انستیتوی مطالعات استراتژیک، رئیس آکادمی مطالعات بین المللی و منطقه ای در هاروارد و سیاست شناس ریز نقش که همچون گذشته عمیقا” درباره حوادث جهانی بحث می کند و شنونده را با دانش مشروح خویش به شگفتی وا می دارد او یکی از تحلیل گرایان با سابقه آمریکاست که در راستای نظریه برخورد تمدن ها سه فرضیه دارد
▪ اولا”:نظام بین المللی به لحاظ تاریخی مرکب از فرهنگهای متعددی است که هر یک ، سایرین را بیگانه می داند و در آن ما در مقابل دیگران مطرح می شویم.
▪ ثانیا”:از این نگره ، غرب تمدن غالب در عصر دگر گونی روابط بین اللمللی است وبخش اعظم دیگر ارزشها تهدید کننده حیات خود می داند.
▪ ثالثا”: در دوره معاصر برخورد فرهنگی غرب واسلام ، جای گزین برخورد ایدئولوژیک آنها می شود ؛چنانکه می توان گفت در عرصه سیاست ، جهان ما بعد از جنگ سرد وارد مرحله ای جدید می شود که در آن دیگر از رقابتهای کشور ملتها یا مناقشات اید ئولوژیک خبری نیست بلکه برخورد ، برخورد تمدن هاست.
از سوی دیگر ، این نظریه بر سه اصل متکی است :
اولا”:تمدن هایی در جهان در حال شکل گیری هستند که در کلیه شئون ارزشی و غیر ارزشی دارای دیدگاههای متفاوتی می باشند.
ثانیا”: کوچک شدن جهان و افزایش تعامل ملل وابسته به تمدنهای متنوع ،رسیدن به خود آگاهی تمدنی ناشی از تعامل متقابل را نفی می کند و بر خورد را دامن می زند، زیرا فرهنگ تابعیت نمی پذیرد ، هر چند می تواند مضاعف باشد.
ثالثا”: روند نوسازی اقتصادی در سراسر جهان باعث بروز خلاء معنا و هویت می شود که به نوعی می توان مذهب را جای گزین آن نمود . هانتینگتون بر مبنای این فرض و اصول معتقد است هر تمدن دارای عناصر عینی (زبان ، تاریخ، مذهب ،سنن،نهادها)و ذهنی (وابستگی،قرابت پیوند درونی)است که ان را از سایر تمدن ها متمایز می کند به این ترتیب اختلاف خط مشی های فرهنگی و تمدنی موجب افزایش و پیدایش تنش در سطوح فرد (نزاع گروه های حامی تفکر مدنی)و کلان رقابت دول وابسته به تمد نهای مختلف برای ترویج مردم سالاری و لیبرالیسم واکنش تلافی جویانه سایر تمدنها را در برمی انگیزد.
هانتینگتون برای تمدنها اصالت ذاتی می تراشد و در قبال مسایل اعتباری رهیافتی ذات گرایانه بروز می دهد او در بخشی از نوشته هایش در مورد نظریه برخورد تمدنها و ترسیم خطوط گسل فرضی خود مدعی شده است : خطوط گسل موجود بین تمدنها امروز جای گزین مرزهای سیاسی اید ئو لوژیک دوران جنگ شده است و این خطوط جرقه های ایجاد بحران و خونریزی اند. خصو مت هزار و چند ساله اسلام و غرب آبستن بروز حوادثی خونین می شود . سیاست خارجی را بازتاب و کاربست سیاستهای داخلی کشور در صحنه بین المللی دانسته اند .
منافع ملی ،اید ئو لوژی و امنیت از جمله عواملی هستند که در عرصه تدوین و اجرای مسایل سیاست خارجی ،فرآیند تصمیم گیری را تحت تاثیر قرار می دهند و بدان شکل می بخشد. با تحکیم سرمایه بین المللی ، کشورهای سرمایه داری سیاستهایی را به منظور گسترش نظام سرمایه داری و اید ئو لوژی فرهنگ و سیاستهای بین المللی متناسب با آن دنبال می کنند.
به کار گیری موثر چنین سیاستی مستلزم آن است که دولت سرمایه داری منافع حیاتی خود را صریحا” بیان کند. این گونه منافع بر حسب قدرت و توانایی حفظ گسترش حوزه های نفوذ کشور، تعریف می شود. نزاع بین ملتها جای گزین جدال و پادشاهان و حاکمانی شد که به پشتوانه قوانین الهی برزمین حکم می راندند. بعد از جنگ جهانی اول و انقلاب بلشویکی شاهد بروز نوع جدیدی از درگیری یعنی درگیری اید ئو لوژیک هستیم.
گفتگوی تمدن ها در عرصه غیر از روابط سیاسی و مذاکرات سیاسی است. مذاکرات سیاسی برای دادن و گرفتن امتیاز و قانع کردن است ولی گفتگوی تمدنها برای این است که این لایه را کنار بگذاریم با هم صحبت کنیم و آشنا شویم . البته نباید به طرف بگوییم که فرهنگ ما را بپذیر و طرف مقابل نیز نباید این را انجام دهد . یعنی مسا له در تحمیل نباشد ما نیازمند احترام متقابل هستیم . هدف رفع سوءتفا هماتی است که یا در تاریخ به وجود آمده یا در اثر مواضع خاص سیاسی و این مهمترین کار گفتگوی تمدن هاست . کسانی که در عرصه گفتگوی تمدنها فعال هستند که بیشترین تاثیر را بروی افکار عمومی دارند.
امروزه مشکل ما افکار عمومی است یعنی آقای بوش نیز وقتی می خواهد به عراق حمله کند یا کشوری را مورد تحریم قرار دهد باید در ابتدا افکار عمومی کشورش را آماده کند . حتی در دنیای اسلام نیز تروریست ها و افراطی باید یک پایگاهی در افکار عمومی داشته باشند . یعنی با روشهای که جوانان و گروهای سنتی را به خود جلب کنند آتشی که در حال حاضر وجود دارد همه ؛هم شرق هم غرب ، اسلام و مسیحیت را می سوزاند .
باید آتش خشونت را در جهان خاموش کنیم و میدان را از دست خشونت طلبان و یا تروریست ها خارج کنیم . وقتی اسلام بیانگر گفتگوی تمدن هاست طبیعتا باید چنین اسلام را در گفتگوی تمدن ها مطرح کرد ،ولی اگر در داخل نتوانیم با یکدیگر گفتگو کنیم و خودمان هم به حرفهایمان گوش نکنیم تاثیری ندارد. ما اگر بتوانیم اسلامی را که در قانون اساسی آمده و حضرت امام (ره) بر آن تاکید داشتند را ترویج کنیم ،موفق خواهیم شد .
اسلامی که پیروزی آن با گل بود اسلامی که موقع تخریب یک رژیم به زور متوسل نشد و در موقع سازندگی نیز حتما نباید به زور متوسل شد و اگر این اتفاق افتاد باید یا آن را توطئه ای دانست که می خواهد چهره اسلام را تخریب کند ، یا اینکه در اثر نفهمیدن عمق اسلام و انقلاب و روش و منش امام (ره)افتاده است. اگر برای مردم سالاری دینی که خود الگوی خاص است تلاش کنیم و در گفتگوی تمدنها به کار ببرییم حتما روابط خارجی و سیاست خارجی ما بهتر خواهد شد.
منابع: hamshahrionline.ir
ftabir.com
fa.wikipedia.org
نظرات بسته شده است، اما بازتاب و پینگ باز است.