محیط هایی که سازمان ها در آن ها فعالیت می کنند پیچیده و پویا هستند و اغلب شامل تغییرات سریع، قابل توجه و ناپیوسته هستند.
به این ترتیب، مدیران باید در پاسخ به این تغییرات به صورت استراتژیک عمل کنند تا مزیت رقابتی شرکت خود را حفظ کنند.
افراد و سازمان ها می توانند از فرصت های ایجاد شده در چنین محیط های پویایی استفاده کنند و به دستاوردهای قابل توجهی دست یابند (Eisenhardt ۱۹۸۹؛ Eisenhardt and Martin ۲۰۰۰؛ Sirmon et al. ۲۰۰۷).
اما از سوی دیگر، عدم قطعیت در مورد این تغییرات محیطی می تواند شناسایی و عمل به فرصت ها را به یک تلاش چالش برانگیز تبدیل کند.
چرا برخی از افراد و مدیران قادر به شناسایی و عمل موفقیت آمیز به فرصت ها در محیط های نامطمئن هستند در حالی که دیگران قادر به انجام این کار نیستند؟
کتاب حاضر پیشنهاد می کند که پاسخ مهمی به سوال بالا از ذهنیت کارآفرینی افراد بیرون می آید.
محققان کارآفرینی بررسی می کنند که چگونه فرصت هایی برای به وجود آوردن کالا و خدمات کشف می شوند، ایجاد می شوند، توسط چه کسی، و با چه پیامدهایی ایجاد می شوند.
به طور خاص، در طول دو دهه گذشته، محققان مطالعات مختلفی را با هدف درک بهتر مولفه ها، سوابق و نتایج یک طرز فکر کارآفرینانه انجام داده اند؛
این مطالعات به بررسی این موضوع پرداخته اند که چگونه ویژگی های افراد، تیم ها، سازمان ها و محیط ها تفکر و عمل کارآفرینانه را تسهیل یا مانع آن می شوند.
این کتاب نتایج تحقیقات ما در این زمینه را به اوج می رساند. در مطالعات مختلف، ما از یک لنز شناختی برای درک دانش، انگیزه، توجه، هویت و احساسات افراد در فرآیند کارآفرینی استفاده کرده ایم.
اول، در یک سری مطالعات ما نقش دانش قبلی را در شروع فرآیند کارآفرینی بررسی کرده ایم.
فرض می کنیم که ناهمگنی در دانش افراد، پاسخی برای یکی از مهم ترین سوالات در تحقیقات کارآفرینی فراهم می کند:
چرا برخی از افراد فرصت های جدید کسب وکار را تشخیص می دهند در حالی که برخی دیگر این کار را نمی کنند؟
به طور خاص تر می پرسیم:
چگونه انواع مختلف دانش باعث شناخت انواع مختلف فرصت ها می شوند؟
چگونه منابع مختلف دانش (داخلی و خارجی برای کارآفرین)بر شناخت فرصت تاثیر می گذارند؟
شناسایی انواع و منابع مهم دانش، چگونه فرایندهای شناختی، به ویژه هم ترازی ساختاری، در ارتباط با تاثیر دانش قبلی بر شناسایی فرصت ها انجام می شود؟
در فصل دوم به این سوالات با استفاده از تحقیقات موجود در علوم شناختی و کارآفرینی می پردازیم.
در حالی که ما نقش انگیزشی پاداش های مالی برای کارآفرینی را تصدیق می کنیم و چگونگی تعامل پاداش های مالی با دانش قبلی را بررسی می کنیم، متوجه می شویم که بسیاری از کارآفرینان توسط انگیزه غیر مالی هدایت می شوند.
چه نوع انگیزه ای به غیر از انگیزه مالی می تواند به فعالیت کارآفرینانه انگیزه دهد؟ چه نوع انگیزه ای باعث بهره برداری از فرصت های مورد نظر برای حفظ طبیعت یا محیط جمعی و توسعه جامعه به عنوان یک کل می شود؟
و چگونه سلامت روانی و جسمی بر انگیزه کارآفرینی تاثیر می گذارد؟
نقش ارزش های فردی در ایجاد چنین انگیزه هایی چیست؟
و در نهایت اینکه چه چیزی انگیزه پافشاری بر اقدام کارآفرینانه در مواجهه با موانع را تحریک می کند؟
در فصل ۳ به این سوالات از زوایای نظری متعدد می پردازیم تا درک جامعی از آنچه کارآفرینان را به کشف، بهره برداری و تداوم فرصت های جدید از انواع مختلف تشویق می کند، به دست آوریم.
با توجه به اینکه توجه یک منبع شناختی محدود است، تخصیص به آن جنبه های محیط که مربوط به فرصت های جدید هستند، برای اقدام کارآفرینانه مهم است.
چگونه تخصیص توجه کارآفرینان بر ارزیابی فرصت تاثیر می گذارد؟ چه چیزی توجه مدیران را به اجرای ضعیف پروژه های کارآفرینی سوق می دهد؟
در نهایت، چگونه توجه با کارآفرینان تداخل پیدا می کند ⁇ فرایندهای فراشناختی که برای توسعه شناخت کارآفرینی از اهمیت بالایی برخوردار هستند؟
در فصل ۴ سعی می کنیم به این سوالات پاسخ دهیم و نشان دهیم که چگونه فرایندهای توجه، شناخت کارآفرینی را هدایت می کنند.
چهارم، یک موضوع مهم در تحقیقات روان شناسی این است که درک کنیم افراد چگونه اعتمادبه نفس خود را توسعه می دهند که چگونه به این سوال پاسخ می دهند.
چگونه کارآفرینان می توانند چنین هویت معناداری را توسعه دهند که تمایز و تعلق را متعادل می کند و در نتیجه رفاه را به حداکثر می رساند؟
علاوه بر این، کارآفرینان چگونه می توانند نهاده ای خرد مختلف را در شرایط مختلف مدیریت کنند؟
افراد چگونه می توانند از یک شغل کارآفرینی برای نجات از رویداده ای آسیب زا که هویت کاری فعلی آن ها را مختل می کند، استفاده کنند؟
و در نهایت، در مورد خاص کسب و کاره ای خانوادگی که هویت های مرتبط با کسب وکار و خانواده بسیار همپوشانی دارند، کارآفرینان چگونه می توانند با تضاد هویتی کنار بیایند؟
در فصل ۵ به این سوالات با استفاده از نظریه تمایز بهینه و دیگر جریان های نظری از ادبیات هویت می پردازیم.
پنجم، کارآفرینی اغلب به عنوان یک تجربه عاطفی با فراز و نشیب های متعدد و گاهی شدید به تصویر کشیده شده است و روانشناسان از مدت ها پیش ثابت کرده اند که این تجربیات عاطفی بر شناخت افراد تاثیر می گذارد.
احساسات، هم مثبت و هم منفی، چگونه بر کارآفرینان تاثیر می گذارند؟
چگونه احساسات نشان داده شده توسط ناظران، بر انگیزه کارآفرینانه کارمندان تاثیر می گذارد؟
علاوه بر این، با توجه به اینکه شکست پروژه های کارآفرینی اغلب باعث احساسات منفی قابل توجهی می شود، این احساسات چگونه بر یادگیری و تعهد سازمانی اعضای تیم تاثیر می گذارند؟
و چگونه این تاثیرات به محیط سازمانی و رفتارهای مقابله ای فردی و خودمحوری بستگی دارد؟
در فصل ۶ این سوالات را بررسی می کنیم تا نقش احساسات را برای شناخت کارآفرینی روشن تر کنیم.
فصل ۷ کتاب را با بحث در مورد مفاهیم برای محققان و متخصصان به پایان می رساند.
ما چند جهت را برای تحقیقات آینده پیشنهاد می کنیم که امیدواریم الهام بخش تحقیقات آینده بر روی توانایی های افراد و مدیران برای شناسایی و عمل موفقیت آمیز بر روی فرصت های فراهم شده توسط محیط های کسب وکار پویا، فوق رقابتی و نامطمئن امروزی باشد.
در این فصل، ما نشان دادیم که چگونه دانش قبلی افراد بر فرآیند شناخت فرصت تاثیر می گذارد. در حالی که به نظر می رسد سطوح بالاتر دانش (آموزش)تشخیص فرصت را به طور کلی تسهیل می کند، انواع مختلف دانش باعث شناسایی انواع مختلف فرصت ها می شود (به عنوان مثال، دانش مربوط به مشکلات طبیعت می تواند باعث شناسایی فرصت های محیطی شود، و دانش مربوط به بازارهای بین المللی می تواند شناسایی فرصت های خارج از کشور را تسهیل کند).
دانش مربوط به تشخیص فرصت می تواند برای کارآفرین داخلی باشد اما همچنین می تواند توسط منابع خارجی، مانند سرمایه گذاران سرمایه گذاری خطرپذیر فراهم شود.
علاوه بر این، به نظر می رسد که دانش قبلی کارآفرینان نقش مهمی در فرآیند شناختی هم ترازی ساختاری ایفا می کند که دانش شناخته شده را با دانش ناشناخته مرتبط می کند و با انجام این کار، می تواند شناسایی فرصت را تسهیل کند.
در فصل بعدی، ما بررسی می کنیم که چگونه انگیزه کارآفرینان، به طور مستقل و همراه با دانش، بر شناخت کارآفرینانه تاثیر می گذارد.
ارزش های مرتبط با حفاظت شامل سنت، همنوایی و امنیت است.
افرادی که حفاظت را تحسین می کنند، عموما متعهد به استانداردها، آرمان ها و سنت های دیرینه هستند و برای ثبات اجتماعی، حفظ آداب و رسوم و اعتدال در عمل ارزش قائل هستند (شوارتز ۱۹۹۲).
به عنوان مثال، متقاضیان کار دارای ارزش حفاظتی بالا مالکیت خانوادگی یک کارفرمای بالقوه بیشتر از آن هایی است که در حفاظت پایین هستند زیرا مالکیت خانوادگی معمولا با ثبات و سنت شرکت در ارتباط است.
بنابراین، کارآفرینان با ارزش های حفاظتی بالا تمایل به اولویت بندی ثبات در زمان شروع سرمایه گذاری خود دارند. امنیت شخصی و خانوادگی می تواند محرک دیگری در پشت تصمیم چنین افرادی برای شروع یا تداوم سرمایه گذاری باشد.
این افراد بر خویشتن داری و احتیاط در اعمال خود تاکید می کنند و به احتمال زیاد وضعیت موجود را حفظ می کنند و اغلب با نقش های مرسوم کنار می آیند در حالی که در عین حال برای روابط هماهنگ با دیگران تلاش می کنند.
علاوه بر این، افراد با ارزش های حفاظتی بالا تمایل دارند به هنجارهای اجتماعی توجه کنند و به طور کلی تعهد به انجام مسئولیت ها را درک می کنند.
بنابراین، کارآفرینانی که ارزش های حفاظتی بالایی دارند، با احتمال بیشتری تمرکز نظارتی پیش گیری دارند، و با اجتناب از تغییر به دنبال کاهش اختلافات با خود مورد نظر خود هستند، زیرا می ترسند که تغییر می تواند نتایج منفی به همراه داشته باشد (بروکنر و همکاران ۲۰۰۴).
به این ترتیب، آن ها اغلب بر هزینه های بالقوه تغییر هنگامی که در مورد مسائل کارآفرینی تصمیم می گیرند، تمرکز می کنند.
استاو (۱۹۸۱)بیان می کند که هنجارهای مشترک برای سازگاری می تواند منجر به ترجیح اختصاص دادن به یک مسیر انتخابی عمل شود حتی اگر شکست بخورد تا به عنوان کسی که تسلیم می شود یا قادر به تصمیم گیری نیست دیده شود.
ثابت ماندن یک واکنش غیرارادی است که می تواند احساس امنیت فرد را در موقعیت های چالش برانگیز افزایش دهد.
از آنجا که افراد با ارزش های حفاظتی بالا دوست دارند آداب و رسوم و هنجارها را حفظ کنند، آن ها احتمالا به طور خاص در برابر هنجارهای سازگاری آسیب پذیر هستند و بنابراین بر هزینه های مربوط به تغییر فرصت ها در تصمیمات خود برای تداوم تلاش کارآفرینانه خود تاکید می کنند.
در این بخش به بررسی این موضوع می پردازیم که چرا برخی افراد انگیزه بیشتری نسبت به دیگران برای مشارکت و پافشاری بر کارآفرینی دارند.
ما دریافتیم که در حالی که به نظر می رسد برخی محرک ها به طور کلی اقدام کارآفرینانه را تحریک می کنند (به عنوان مثال، پاداش های مالی یا ارزش های فردی خاص)، به نظر می رسد که سایر انواع انگیزه نوع خاصی از کارآفرینی را تحریک می کنند (به عنوان مثال، همدلی انگیزه بخش اقدام کارآفرینانه هدفمند به سمت جوامع در حال توسعه).
جالب اینکه ناتوانی در دنبال کردن شغل به عنوان یک کارمند حقوق بگیر (به عنوان مثال، به دلیل آسیب یا اختلال روانی)نیز می تواند انگیزه کارآفرینی را تحریک کند.
در فصل دوم به نظر نمی رسد انگیزه ها و انگیزه هایی که در این فصل توضیح داده شد مستقل از یکدیگر باشند بلکه می توانند به طور هم زمان انگیزه ای برای فعالیت کارآفرینانه باشند.
توجه مدیران یک منبع محدود است، و جایی که آن ها توجه را تخصیص می دهند بر جنبه های مختلف فرآیند کارآفرینی از جمله تغییرات محیطی و شناسایی، ارزیابی و بهره برداری از فرصت ها تاثیر می گذارد.
تحقیقات عوامل متعددی را در سطح فردی، سازمانی و محیطی کشف کرده اند که نحوه توجه کارآفرینان را توضیح می دهند.
در این فصل، ما نشان دادیم که فرایندهای شناختی، به ویژه فراشناخت، بر تخصیص توجه افراد و در نتیجه نتایج کارآفرینی تاثیر می گذارند.
اکنون به موضوع هویت کارآفرینانه می پردازیم که در طول چند سال گذشته توجه محققان زیادی را به خود جلب کرده است.
۱. اشکال مختلف ساختار دانش (مانند، دسته بندی ها، طرحواره ها، مدل های ذهنی و منطق ها)در پیچیدگی با هم تفاوت دارند.
برای سادگی تحلیلی و مفهومی بیشتر، ما تصمیم گرفتیم که بین اشکال مختلف ساختار دانش تمایز قائل نشویم بلکه آن ها را براساس پیچیدگی مشخص کنیم.
۲. در حالی که پویایی و سرعت محیطی سازه های متفاوتی هستند، اما در عمل با هم مرتبط هستند.
نتیجه گیری ما در این فصل استدلال کرده ایم که یک شغل کارآفرینی فرصت های متعددی را برای افراد فراهم می کند تا یک هویت شخصی معنادار و منحصر به فرد ایجاد کنند.
کارآفرینان برای غلبه بر چالش های شناختی و روان شناختی مرتبط با متعادل سازی تحقق نیاز اساسی که باید با نیاز اساسی متمایز باشد، می توانند استراتژی های یکپارچه سازی یا بخش بندی را برای مدیریت نهاده ای خرد مرتبط با کار و غیر مرتبط با کار خود به کار گیرند.
ما همچنین نشان داده ایم که چگونه رویداده ای آسیب زا می توانند هویت شغلی فرد را مختل کنند، و اینکه کارآفرینی به عنوان یک شغل جایگزین ممکن است به بازسازی آن کمک کند و با این کار به افراد کمک کند تا از نظر عاطفی و روانی بهبود یابند.
در نهایت، ما بر روی مورد خاص مدیران شرکت خانوادگی تمرکز کرده ایم و بحث کردیم که چگونه این مدیران می توانند تعارض هویت بالقوه را از نقش های خود به عنوان اعضای خانواده و صاحبان کسب وکار حل کنند.
فصل بعدی به بررسی نقش احساسات در کارآفرینی و چگونگی ارتباط آن ها با شناخت کارآفرینی می پردازد.
یادداشت ها
۱. ما در این بخش روی سطح فردی تمرکز می کنیم.
۲. ما یک تعریف برای هویت کارآفرینانه ارائه نمی دهیم زیرا اگرچه افراد احتمالا ویژگی های مشترکی دارند، اما ما انتظار تنوع را نیز داریم و این یک ایده فرد از هویت کارآفرینانه خودش است که بر سلامت روانشناختی تاثیر می گذارد.
۳. افراد احتمالا ویژگی های منفی متفاوتی در زندگی خود دارند، ارتباطات اجتماعی متفاوتی بین این ویژگی ها ایجاد می کنند، و بنابراین، تجربه ها و زمان بندی متفاوتی از ضربه زدن به سنگ دارند.
مطالعات آینده می تواند تغییرات فردی در توسعه، ماهیت و زمان بندی ضربه زدن به کف صخره، به ویژه در رابطه با از دست دادن هویت را بررسی کند.
۴. در راستای ادبیات روان شناسی اجتماعی، ما از هویت ⁇ تصادفی ⁇ و ⁇ role ⁇ به جای یکدیگر استفاده می کنیم (به عنوان مثال، برک ۱۹۹۱؛ برک و تولی ۱۹۷۷؛ استریکر ۱۹۶۸؛ استریکر و برک ۲۰۰۰).
نتیجه گیری در این فصل ما تاثیر احساسات را در مراحل و وظایف مختلف فرآیند کارآفرینی بررسی کرده ایم.
ما نشان می دهیم که احساسات نقش کلیدی در درک تصمیمات بهره برداری از فرصت کارآفرینان دارند.
علاوه بر این، متوجه می شویم که نمایش های احساسی مدیران می تواند بر انگیزه کارمندان برای مشارکت در فعالیت های کارآفرینانه تاثیر بگذارد.
به خصوص زمانی که پروژه های کارآفرینی در سازمان ها شکست می خورند، کارمندان اغلب احساسات منفی قابل توجهی را تجربه می کنند که انگیزه و یادگیری را از تجربه شکست کاهش می دهد.
با این حال، ما همچنین نشان می دهیم که این اثرات منوط به محیط سازمانی است که شکست را عادی می کند، و همچنین افراد ⁇ جهت گیری های مقابله ای، خودکارآمدی، و خودکارآمدی.
یادداشت ها
۱. این مفهوم از هیجان نیز در راستای چگونگی القای هیجان با استفاده از محرک های بصری در این مطالعه است.
اگرچه احتمالا تفاوت هایی در میزان هیجان کارآفرینان هنگام مشاهده تصاویر تحریک کننده وجود دارد، یک جریان تحقیقاتی قوی تایید کرده است که چنین تصاویری باعث ایجاد هیجان در ناظران می شوند.
۲. این جهت گیری ها مستقل از یکدیگر هستند به گونه ای که فرد می تواند بر یک جهت گیری تمرکز کند اما نه جهت گیری دیگر، یا در هر دو جهت بالا یا پایین باشد.
علاوه بر این، افرادی که در هر دو جهت بالا هستند، می توانند در جهت نوسان بالا یا پایین باشند.
تجزیه و تحلیل هایی که در پی می آیند استقلال این جهت گیری ها را نشان می دهند. در نتیجه گیری، شناخت کارآفرینی موضوع جذابی است که کنجکاوی ما را برانگیخته و بیش از یک دهه الهام بخش تحقیقات ما بوده است.
در حالی که محققان پیشرفت قابل توجهی در مطالعه این موضوع داشته اند، این فصل آخر نشان داده است که هر سوال تحقیقاتی که تا به حال به آن پرداخته شده سوالات بیشتری را باز کرده است که به همان اندازه جذاب هستند.
هدف این کتاب این بود که هم خلاصه کند که کار ما چه کمکی به دانش فعلی کرده است و هم فرصت های تحقیقاتی که برای تحقیقات آینده باز کرده است را شناسایی کند.
امیدواریم از کتاب ما لذت برده باشید و بتوانید بینش جدیدی در شناخت کارآفرینی به دست آورید.
نظرات بسته شده است، اما بازتاب و پینگ باز است.