مدیریت کسب و کار کوچک و کارآفرینی
نتایج یادگیری
پس از خواندن این فصل، باید بتوانید:
2.۱ تفاوت بین مدیر کسب و کار کوچک و کارآفرین را بیان کنید.
2.۲ مراحل آماده سازی برای مالکیت کسب و کار کوچک را مورد بحث قرار دهید.
2.۳ مزایا و معایب خوداشتغالی را برشمارید.
2.۴ نقش نوآوری را برای کسب و کارهای کوچک توضیح دهید.
کارآفرینان مشکلات را حل می کنند. این واقعاً کاری است که آنها انجام می دهند – آنها مشکلات را شناسایی می کنند و برای حل آنها یک تجارت ایجاد می کنند. بنابراین، چه زمانی زمان خوبی برای شروع حل مشکلات است؟ حالا چطور؟
داستان های بسیاری از کارآفرینان مشهور را شنیده اید که برای شروع کسب و کار بسیار موفق خود کالج را رها کرده اند، داستان مارک زاکربرگ یا استیو جابز را در اینجا وارد کنید.
اما لازم نیست برای راه اندازی یک کسب و کار ترک تحصیل کنید.
با کیمبرلی و لوگان آشنا شوید
کیمبرلی هرودا و لوگان رائه هنگام حضور در دانشگاه آتلانتیک فلوریدا با هم آشنا شدند. رائه دسته گلی درست کرد، اما نه از گل.
مال او از بیکن ساخته شده بود! این زوج میدانستند که به یک ایده تجاری خوب رسیدهاند، بنابراین Bacon Boxes را در سال ۲۰۱۵ راهاندازی کردند.
آنها خط تولید غذاهای خوش طعم خود را از طریق یک مدل کسب و کار آنلاین مستقیم به مصرف کننده گسترش دادند.
Bacon Boxes تجارت الکترونیک مستقیم خود را با ارائه رویدادهای جفت و جعبه های اشتراک افزایش می دهد. هرودا و رائه به زودی به یک آشپزخانه صنعتی در بوکا راتون نقل مکان کردند.
این زوج هدایایی خلق کرده اند که منحصر به فرد هستند و در عین حال سازگار با محیط زیست هستند.
با سونگ آشنا شوید
سونگ شین زمانی که خانواده بسیار سنتی او برای اولین بار خالکوبی جدید او را دیدند، نوع دیگری از مشکل را تشخیص داد.
فرآیند جراحی لیزری ۳۰۰۰ دلاری برای برداشتن جوهر او، او را به این فکر انداخت که آیا می تواند جوهر دائمی و در عین حال قابل جابجایی تولید کند.
شین تیمی از دانشجویان دانشگاه نیویورک (NYU) را گرد هم آورد. برخی جلسات ۴ صبح و برخی از جلسات توسعه محصول تمام شب باعث شد شرکت آنها Ephemeral برنده شود.
75000 دلار در ۲۰۰ هزار چالش کارآفرینی مدرسه کسب و کار استرن نیویورک.
هدف آنها از استفاده از تجهیزات خالکوبی موجود اما ارائه جوهر با کیفیت بالا و یک راه حل حذف اختصاصی اختیاری محقق شد. منابع: Yeho Lucy Hwang، “Meet This Year’s Coolest Startups Winner” Inc.، ۴ آوریل ۲۰۱۷، Helena Ball، “این استارت آپ می خواهد هرگز از گرفتن خالکوبی پشیمان نشوید،” Inc.، ۷ آوریل ۲۰۱۶، ; “Ephemeral: توسعه دهنده جوهر خالکوبی با محلول پاکسازی ایمن”، Inc.
ماژول مفهومی ۲.۱:
رابطه کارآفرین و مدیر
• LO 2.1: تفاوت های بین مدیر کسب و کار کوچک و کارآفرین را بیان کنید.
تفاوت بین یک مدیر کسب و کار کوچک و یک کارآفرین چیست؟ آیا همه صاحبان مشاغل کوچک کارآفرین نیستند؟
آیا همه کارآفرینان به عنوان صاحبان مشاغل کوچک شروع نمی کنند؟
این اصطلاحات اغلب به جای یکدیگر استفاده میشوند، و اگرچه برخی از همپوشانیها بین آنها وجود دارد، تفاوتهای کافی برای مطالعه جداگانه آنها وجود دارد.
در واقع، کارآفرینی و مدیریت کسبوکارهای کوچک هر دو فرآیند هستند، نه رویدادهای مجزا. کارآفرینی فرآیند شناسایی فرصت هایی است که نیازهای قابل فروش برای آنها وجود دارد و ریسک ایجاد یک سازمان برای ارضای آنها را به عهده می گیرد. یک کارآفرین به چشم اندازی برای شناسایی فرصت ها و توانایی سرمایه گذاری بر روی آنها نیاز دارد.
در مقابل، مدیریت کسب و کار کوچک، فرآیند مستمر مالکیت و راه اندازی یک کسب و کار تاسیس شده است.
یک مدیر کسبوکار کوچک باید بتواند با تمام چالشهای پیشبرد کسبوکار مقابله کند – برای مثال، استخدام و حفظ کارمندان خوب، واکنش به تغییر خواستهها و نیازهای مشتری، ایجاد فروش و مثبت نگه داشتن جریان نقدی.
فرآیندهای کارآفرینی و مدیریت کسبوکارهای کوچک هر دو چالشها و پاداشهایی را با پیشرفت کسبوکار در مراحل مختلف ارائه میکنند.
کارآفرین چیست؟
کارآفرین شخصی است که از یک فرصت تجاری با به عهده گرفتن ریسک های مالی، مادی و روانی ناشی از راه اندازی یا اداره یک شرکت استفاده می کند.
خطرات ایجاد یک سازمان می تواند مالی، مادی و روانی باشد.
اصطلاح کارآفرین، واژهای فرانسوی که قدمت آن به قرن هفدهم برمیگردد، به معنای واقعی کلمه بهعنوان «میانگیرنده» یا «میانبر» ترجمه میشود.[۱] در اصل به مردانی اطلاق میشود که اکتشافات و مانورهای نظامی را سازماندهی و مدیریت میکنند.
این اصطلاح در طول سال ها تکامل یافته است تا تعاریف زیادی داشته باشد، اما بیشتر آنها شامل رفتارهای زیر است:
ایجاد. یک تجارت جدید شروع شده است.
• نوآوری. کسب و کار شامل یک محصول، فرآیند، بازار، مواد یا سازمان جدید است.
• فرض ریسک. صاحب کسب و کار خطر زیان احتمالی یا شکست کسب و کار را متحمل می شود.
• مدیریت عمومی. صاحب کسب و کار، کسب و کار را هدایت می کند و منابع کسب و کار را تخصیص می دهد.
• قصد عملکرد. سطوح بالایی از رشد و/یا سود مورد انتظار است
همه کسب و کارهای جدید به مقدار مشخصی از مهارت های کارآفرینی نیاز دارند.
میزان کارآفرینی درگیر به میزان هر یک از این رفتارها بستگی دارد.
تحقیقات آکادمیک فعلی در زمینه کارآفرینی بر شناخت فرصت ها، سرمایه اجتماعی و اعتماد تاکید دارد.
برای یک مقاله جالب در مورد بررسی توسعه علمی موضوعات کارآفرینی، به «آیا همگرایی مفهومی در تحقیقات کارآفرینی وجود دارد؟» مراجعه کنید.
کارآفرینی و مدیر کسب و کار کوچک کارآفرینی شامل فرآیند راه اندازی است.
مدیریت کسبوکارهای کوچک بر مدیریت یک کسبوکار در مدت زمان طولانی تمرکز دارد و ممکن است شامل فرآیند راهاندازی شود یا نباشد.
اگرچه نمی توانید یکی را بدون در نظر گرفتن دیگری مطالعه کنید، اما آنها متفاوت هستند. در مدیریت یک کسب و کار کوچک، بیشتر «کارآفرینی» مدت ها پیش انجام می شد.
البته، یک مدیر خوب همیشه به دنبال راههای جدیدی برای جلب رضایت مشتریان است، اما نوآوری اصلی و رویدادی که کسبوکار را راهاندازی کرد، راه را برای ثبات بیشتر در مرحله بلوغ کسبوکار فراهم میکند.
مدیر یک کسب و کار کوچک به پشتکار، صبر و مهارت های تفکر انتقادی برای رویارویی با چالش های روزمره ای که در اداره یک کسب و کار در مدت زمان طولانی به وجود می آید، نیاز دارد.
کارآفرین شخصی است که از یک فرصت تجاری با به عهده گرفتن ریسک های مالی، مادی و روانی ناشی از راه اندازی یا اداره یک شرکت استفاده می کند.
”
مدیر یک کسب و کار کوچک به پشتکار، صبر و مهارت های تفکر انتقادی برای رویارویی با چالش های روزمره ای که در اداره یک کسب و کار در مدت زمان طولانی به وجود می آید، نیاز دارد.
سوالات بررسی مفهوم
1. کارآفرینان چه کاری انجام می دهند که آنها را از سایر افراد درگیر در تجارت متمایز می کند؟
2. تصور کنید که مدیر دبیرستانی که شما در آن حضور داشتید تماس گرفت و از شما دعوت کرد تا در یک باشگاه کارآفرینی تازه تأسیس در مدرسه ارائه دهید.
به این گروه از دانش آموزان دبیرستانی در مورد داشتن کسب و کار خود به عنوان یک گزینه شغلی چه می گویید؟
ماژول مفهومی ۲.۲: مدلی از فرآیند راه اندازی
• LO 2.2: مراحل آماده سازی برای مالکیت کسب و کار کوچک را مورد بحث قرار دهید.
فرآیندهای کارآفرینی و مدیریت کسبوکارهای کوچک را میتوان بهعنوان طیفی تشکیل داد که شامل شش مرحله مجزا است (شکل ۲.۱).
مراحل فرآیند کارآفرینی نوآوری، یک رویداد آغازگر و اجرا است.
مراحل فرآیند مدیریت کسب و کار کوچک رشد، بلوغ و برداشت است.
فرآیند کارآفرینی با یک ایده نوآورانه برای یک محصول، فرآیند یا خدمات جدید آغاز میشود که همانطور که فکر میکنید اصلاح میشود. ممکن است ایده خود را به اعضای خانواده یا دوستان نزدیک بگویید تا در حین توسعه و پرورش آن، بازخورد آنها را دریافت کنند.
می توانید برای دریافت پیشنهادات بیرونی بیشتر برای ایده کسب و کار نوآورانه خود، به یک مشاور در مرکز توسعه کسب و کار کوچک محلی مراجعه کنید.
شاید حتی شب دیر از خواب بیدار شوید و به جنبه جدیدی از ایده خود فکر کنید. یعنی مغز شما در فرآیند خلاقیت به طور ناخودآگاه کار می کند.
بازه زمانی مرحله نوآوری ممکن است ماهها یا حتی سالها قبل از حرکت کارآفرین بالقوه به مرحله بعدی باشد.
معمولاً یک رویداد یا رخداد خاص، کارآفرین را جرقه میکند تا از فکر کردن به انجام دادن، یک رویداد محرک، ادامه دهد.
هنگامی که یک رویداد محرک در زندگی کارآفرین رخ می دهد، او شروع به زنده کردن سازمان می کند.
این رویداد میتواند از دست دادن شغل، جمعآوری موفقیتآمیز منابع برای حمایت از سازمان، یا عامل دیگری باشد که چرخها را به حرکت در میآورد.
پیاده سازی مرحله ای از فرآیند کارآفرینی است که سازمان در آن شکل می گیرد.
همچنین میتوان آن را رویداد کارآفرینی نامید. خطر در این مرحله از فرآیند کارآفرینی افزایش مییابد زیرا اکنون یک کسبوکار شکل گرفته است.
این نوآوری از صرف یک ایده در ذهن شما به تخصیص منابع برای تحقق آن می رسد. تعهد لازم برای تحقق بخشیدن به یک ایده یک عنصر کلیدی در رفتار کارآفرینانه است.
پیاده سازی شامل یکی از موارد زیر است:
(۱) معرفی محصولات جدید
(۲) معرفی روش های جدید تولید
(۳) باز کردن بازارهای جدید
(۴) باز کردن منابع تامین جدید
(۵) سازماندهی مجدد صنعتی.
کارآفرینی در اصل ایجاد یک سازمان جدید است.۷ با تعریف کارآفرینی بر حسب سازمان و نه شخص درگیر، میتوان گفت که کارآفرینی زمانی پایان مییابد که مرحله ایجاد سازمان به پایان میرسد. این نقطه ای است که فرآیند مدیریت کسب و کار کوچک آغاز می شود.
بقیه این کتاب بر روند مدیریت یک کسب و کار کوچک از رشد تا برداشت متمرکز است.
مدیر کسب و کار کوچک کسب و کار را از طریق سطح مطلوب رشد هدایت و پرورش می دهد.
مرحله رشد به این معنی نیست که هر مدیر کسب و کار کوچک تلاش می کند تا کسب و کار خود را به اندازه ۵۰۰ Fortune برساند.
یک هدف مشترک برای رشد کسب و کارهای کوچک رسیدن به یک توده بحرانی است، نقطه ای که در آن زندگی کافی برای مالک و خانواده فراهم شود و رشد کافی برای ادامه کسب و کار باقی بماند.
مرحله بلوغ سازمان زمانی حاصل می شود که کسب و کار به خوبی مستقر در نظر گرفته شود.
بقای کسب و کار نسبتاً مطمئن به نظر می رسد، اگرچه مدیر کسب و کار کوچک همچنان با مشکلات و چالش های زیادی روبرو خواهد بود. بسیاری از کارآفرینان خالص تا این مرحله در کسب و کار نمی مانند.
آنها معمولا قبل از رسیدن به این نقطه به سراغ فرصت های جدید دیگری رفته اند. در مقابل، مدیران کسبوکارهای کوچک بیشتر به کارهای طولانی مدت متعهد هستند.
فرآیند کارآفرینی
مرحله ای از زندگی یک تجارت که شامل نوآوری، یک رویداد آغازگر و اجرای کسب و کار است.
رویداد محرک
یک رویداد یا رویداد خاص که باعث می شود کارآفرین از تفکر به انجام عمل کند.
پیاده سازی
بخشی از فرآیند کارآفرینی که در زمان تشکیل سازمان رخ می دهد.
کسب و کار کوچک
فرآیند مدیریت مرحله ای از زندگی یک تجارت که شامل رشد، بلوغ و برداشت است.
رشد
دستیابی به یک توده بحرانی در کسب و کار، نقطه ای که در آن زندگی کافی برای مالک و خانواده فراهم می شود و توسعه کافی برای ادامه کسب و کار باقی مانده است.
بلوغ
مرحله ای از سازمان که کسب و کار به خوبی مستقر در نظر گرفته می شود.
فرآیند راه اندازی
مراحل کارآفرینی و مدیریت کسب و کارهای کوچک منحصر به فرد است و این توالی را به استثنای اندک دنبال می کند.
این مرحله می تواند چند ماه (در مورد یک محصول مد روز) یا چند دهه طول بکشد.
بلوغ در سازمان ها می تواند شبیه به بلوغ در افراد و در طبیعت باشد.
مشخص می شود
با ثبات بیشتر از مراحل رشد و اجرا.
البته سازمان ها
نباید خیلی از خود راضی شد یا از جستجوی راه های جدید برای تکامل و رشد دست کشید
همانطور که مردم باید در طول زندگی خود به یادگیری و رشد ادامه دهند.
در مرحله برداشت، مالک خود را از کسب و کار حذف می کند. برداشت الف
تجارت را می توان چیدن میوه پس از سال ها کار در نظر گرفت.
در کتاب ۷ عادت از
استیون کاوی می گوید که افراد بسیار مؤثر، یکی از کلیدهای مؤثر بودن در زندگی، «شروع است.
با در نظر گرفتن پایان.” ۸ این توصیه برای برداشت موثر یک تجارت نیز کاربرد دارد.
بنابراین، آن
زمانی است که باید برای آن به دقت برنامه ریزی شود.
برداشت می تواند اشکال مختلفی داشته باشد. به عنوان مثال، کسب و کار ممکن است به فرد دیگری فروخته شود
که به سمت مدیریت قدم خواهد گذاشت. مالکیت کسب و کار می تواند منتقل شود
به کارکنان خود از طریق طرح مالکیت سهام کارکنان (ESOP).
می توان آن را به فروش رساند
عمومی از طریق عرضه اولیه عمومی (IPO). کسب و کار می تواند با موجود دیگر ادغام شود
کسب و کار برای تشکیل یک کسب و کار کاملا جدید در نهایت، برداشت ممکن است به دلیل شکست انجام شود
در این صورت درها بسته می شوند، طلبکاران پرداخت می شوند و دارایی ها تصفیه می شوند.
اگرچه ساخته شده در
متنی متفاوت، بیانیه جورج برنارد شاو، “هر احمقی لعنتی می تواند یک رابطه عاشقانه را شروع کند،
اما برای پایان موفقیت آمیز یک نابغه واقعی لازم است.
هر کسب و کاری به همه این مراحل نمی رسد. بلوغ نمی تواند اتفاق بیفتد مگر اینکه ایده اجرا شود.
کسب و کار را نمی توان برداشت مگر اینکه رشد کرده باشد.
شکل ۲.۲ عوامل محیطی را به مدل ما اضافه می کند تا نشان دهد در خارج از آن چه می گذرد
کسب و کار در هر مرحله از توسعه پیتر دراکر استاد مدیریت به این نوآوری اشاره می کند
به عنوان پاسخی به فرصت ها در چندین محیط رخ می دهد.
به عنوان مثال، دیگر
کارآفرینان ممکن است به عنوان الگوها در زمانی که ما در نوآوری و ایجاد رویداد هستیم عمل کنند.
مراحل کسب و کارها در مراحل اجرا و رشد باید به نیروهای رقابتی پاسخ دهند،
خواسته های مصرف کننده، قابلیت های تامین کنندگان، مقررات قانونی و سایر نیروها. محیط زیست
عواملی که بر روشی که یک کسب و کار باید در آن فعالیت کند، از یک مرحله به مرحله بعد تغییر می کند.
ویژگی های شخصی کارآفرین یا مدیر کسب و کار کوچک که بیشتر است
اهمیت در اداره یک کسب و کار از یک مرحله به مرحله دیگر متفاوت است. همانطور که در ادامه خواهید دید
بخش، ویژگی ها یا ویژگی های شخصی در پیش بینی اینکه چه کسی موفق خواهد بود مفید نیست.
محصول
مرحله ای که مالک خود را از کسب و کار حذف می کند. برداشت یک تجارت را می توان به منزله چیدن میوه پس از سال ها کار در نظر گرفت.
فاکتورهای محیطی
نیروهایی که خارج از کسب و کار رخ می دهند و بر کسب و کار و مالک آن تأثیر می گذارند.
عوامل محیطی موثر بر فرآیند راه اندازی در هر مرحله از فرآیند راه اندازی، صاحب کسب و کار کوچک باید با مجموعه جدیدی از نگرانی ها روبرو شود. در اینجا فلش ها نشان می دهد که این نگرانی ها چیست و چگونه با هم همپوشانی دارند.
کارآفرین یا مدیر کسب و کار کوچک است، اما آنها بر انگیزه ها، اقدامات و اثربخشی کسانی که یک کسب و کار کوچک را اداره می کنند تأثیر می گذارد (شکل ۲.۳).
برای مثال، در مراحل نوآوری و آغاز رویداد، نیاز شدید به دستیابی، تحمل ابهام بالا و تمایل به پذیرش ریسک برای کارآفرینان مهم است.
در مراحل رشد و بلوغ، ویژگی های شخصی مورد نیاز برای یک مدیر موفق کسب و کار کوچک با ویژگی های مورد نیاز برای یک کارآفرین موفق متفاوت است.
در این مراحل، مدیر کسبوکار کوچک باید پشتکار، متعهد به طولانیمدت کسبوکار، محرک دیگران و رهبر باشد.
کسب و کار نیز با بلوغ تغییر می کند. در مرحله رشد، توجه به تیم سازی، تعیین استراتژی ها و ایجاد ساختار و فرهنگ کسب و کار معطوف می شود.
در مرحله بلوغ، می توان توجه بیشتری را به عملکردهای خاص کسب و کار معطوف کرد.
افراد درون کسبوکار به سمت آنهایی که به بهترین شکل انجام میدهند، تخصص دارند و روی آن تمرکز میکنند، خواه بازاریابی، مالی، یا مدیریت منابع انسانی.
مدلی از فرآیند مدیریت کارآفرینی/کسب و کار کوچک در هر مرحله از فرآیند راه اندازی، ویژگی های شخصی متفاوت برای مالک اهمیت بیشتری خواهد داشت، زیرا کسب و کار ویژگی های جدیدی به خود می گیرد.
این مدلها نشان میدهند که چگونه مهارتهای کارآفرینی در مراحل اولیه مورد نیاز است، سپس پس از ایجاد کسبوکار جای خود را به مهارتهای مدیریتی میدهد.
هدف از مدل مدیریت کارآفرینی و کسب و کار کوچک، نشان دادن مراحل هر دو فرآیند و عواملی است که در هر یک از آنها مهم هستند.
هدف این کتاب این است که به شما کمک کند در حالی که از مرحله نوآوری از طریق مدیریت کسب و کار موفق خود به برداشت رضایتبخشی میروید.
سوالات بررسی مفهوم
1. اهمیت ایجاد رویدادها در کارآفرینی را شرح دهید. مثال بزن.
2. مدیریت کسب و کارهای کوچک چه تفاوتی با کارآفرینی دارد؟
3. چرا یک کارآفرین نگران برداشت از کسب و کاری است که هنوز شروع نشده است؟
ماژول مفهومی ۲.۳:
تصمیم شما برای خوداشتغالی
• LO 2.3: مزایا و معایب خوداشتغالی را برشمارید.
خوانندگان این متن احتمالاً در حال بررسی چشم انداز راه اندازی کسب و کار خود در حال حاضر یا در زمانی در آینده هستند. برای کمک به تصمیم گیری در مورد اینکه آیا داشتن یک کسب و کار کوچک برای شما مناسب است یا خیر، برخی از جنبه های مثبت و منفی خوداشتغالی را در نظر خواهیم گرفت.
سپس به دلایلی که چرا افراد دیگر این مسیر شغلی را انتخاب کرده اند، وجه اشتراک آنها و چه منابعی در دسترس بوده اند، خواهیم پرداخت.
در نهایت، به این موضوع می پردازیم که چگونه می توانید خود را برای داشتن یک کسب و کار کوچک آماده کنید.
مزایا و معایب خوداشتغالی داشتن کسب و کار شخصی می تواند راهی عالی برای ارضای اهداف شخصی و همچنین حرفه ای باشد.
با این حال، قبل از شروع کسب و کار خود، باید از معایب آن و همچنین بازده آن آگاه باشید.
ابتدا در مورد مزایا صحبت خواهیم کرد، مانند فرصت استقلال، خروجی خلاقیت، فرصتی برای ساختن چیزهای مهم، و پاداش هایی به شکل پول و شناخت (شکل ۲.۴ را ببینید).
T شکل ۲.۴
صاحبان مشاغل کوچک با انگیزه های مختلفی هدایت می شوند
• سرنوشت خود را کنترل کنید
• دستیابی به تعادل کار/زندگی
• انتخاب کنید با چه کسی کار می کنید
• در حین درو کردن پاداش، ریسک کنید
• خودت را به چالش بکش
• علاقه خود را دنبال کنید
• دستیابی به چیزها سریعتر
• ارتباط با مشتریان
• بازگشت به انجمن
• افتخار در ساختن چیزی که مالک آن هستید
فرصتی برای استقلال
برای بسیاری از مردم، داشتن تجارت شخصی به معنای کنترل بیشتر بر زندگی خود است.
آنها احساس میکنند که نمیتوانند به پتانسیل کامل خود برای کار کردن برای شخص دیگری دست یابند.
به نظر می رسد مالکیت کسب و کار راهی برای تحقق استعدادها، جاه طلبی ها یا چشم انداز آنها ارائه می دهد.
این جستجو برای استقلال باعث شده است که بسیاری از افراد مشاغل خود را در شرکت های بزرگ ترک کنند و خودشان دست به کار شوند.
فرصتی برای سبک زندگی بهتر. تمایل به استفاده کامل از مهارت ها، رایج ترین انگیزه برای خوداشتغالی است.
ایده این است که در عین لذت بردن از کاری که انجام می دهید، کالا یا خدماتی را که دیگران به آن نیاز دارند، ارائه دهید.
سبک زندگی ارائه شده توسط داشتن کسب و کار شخصی می تواند رفتن به محل کار را سرگرم کننده کند.
کار کردن به یک خروجی خلاق تبدیل می شود که به شما این فرصت را می دهد تا از ترکیبی از استعدادهای قبلی خود استفاده کنید.
همچنین برای اکثر کارآفرینان چالشی است که با راه اندازی کسب و کار خود ارائه می شود.
چنین افرادی اغلب حوصله کار کردن برای شخص دیگری را ندارند. بهعنوان یک صاحب کسبوکار، تنها محدودیتهایی که با آن مواجه میشوید ناشی از چالش با پشتکار و خلاقیت شماست، نه از موانعی که افراد دیگر در مقابل شما قرار میدهند یا محدودیتهای یک سازمان.
حدود نیمی از صاحبان مشاغل کوچک با نگرانی های خانوادگی انگیزه دارند (دوباره به شکل ۲.۴ مراجعه کنید).
آنها ممکن است نه تنها احساس کنند که خوداشتغالی بهترین راه برای تأمین فرزندانشان در حال حاضر است، بلکه همچنین احساس می کنند که تجارت آنها میراثی برای فرزندانشان است.
کودکان نیز به نوبه خود ممکن است به خاطر منافع شخصی یا کمک به کاهش بار والدین خود وارد تجارت خانوادگی شوند.
فرصتی برای کسب سود کمتر از ۲۰ درصد از صاحبان مشاغل کوچک تمایل به کسب درآمد زیاد دارند. اکثر مردم کسب و کار را برای ثروتمند شدن راه اندازی نمی کنند، بلکه برای کسب درآمد صادقانه. با این وجود، همبستگی مستقیم بین تلاش و جبران، انگیزه قدرتمندی برای کار سخت است.
این واقعیت که شما می توانید تمام پولی را که به دست می آورید نگه دارید، انگیزه ای قوی برای بسیاری از کارآفرینان است.
خطرات خوداشتغالی
مالکیت کسب و کار کوچک فرصت های زیادی را برای برآوردن نیازهای مادی و روانی شما ارائه می دهد، اما خطرات خاصی را نیز به همراه دارد که باید از آنها آگاه باشید.
مسئولیت شخصی، درآمد نامشخص، ساعات کار طولانی، و غرامت مکرر محدود در حین رشد کسب و کار برخی از معایب خوداشتغالی هستند.
علاوه بر این، نداشتن کسی که از بالای شانه شما نگاه میکند، ممکن است مکانهای کمتری را در اختیار شما بگذارد تا وقتی شرایط سخت میشود، برای مشاوره مراجعه کنید.
و با وجود اینکه رئیس خود هستید، باز هم به بسیاری از استادان پاسخگو هستید:
شما باید به خواسته ها و شکایات مشتریان پاسخ دهید، کارکنان خود را راضی نگه دارید، از مقررات دولتی پیروی کنید و با فشارهای رقابتی دست و پنجه نرم کنید.
عدم قطعیت درآمد شما یکی از چالش برانگیزترین جنبه های شروع یک کسب و کار است.
هیچ چک حقوقی تضمینی در پایان دوره پرداخت وجود ندارد، همانطور که وقتی برای شخص دیگری کار می کنید وجود دارد.
کسبوکار جوان شما از شما میخواهد که هر درآمدی را که به دست میآورید به آن بازگردانید. به عنوان مالک، شما آخرین فردی خواهید بود که حقوق دریافت می کنید و احتمالاً باید مدتی با پس انداز خود زندگی کنید.
گذراندن سال اول کسب و کار بدون دریافت حقوق برای کارآفرینان رایج است.
مسائل مربوط به مشاغل کوچک تعادل زندگی در مشاغل کوچک
آیا در مورد تعادل بین کار و زندگی که برای کسب و کار کوچک آینده خود ایجاد کنید، فکر کرده اید، رویاهای آن را دیده اید؟ شما تنها نیستید – این تعادل افسانه ای یک دکمه داغ برای کارآفرینان مشتاق است.
مشکل این است که بیشتر «افسانه» است تا «تعادل».
” خوشبختانه، موضوع تعادل کار و زندگی یکی از تعاریف معنایی و شخصی است
. افرادی که تعادل کار و زندگی را به عنوان داشتن یک کسب و کار “عالی” تعریف می کنند که به زندگی “عالی” تبدیل می شود، به دلیل تعاریف و انتظارات غیر واقعی، خود را در معرض ناامیدی قرار می دهند.
صاحبان مشاغل کوچک به جهات مختلفی کشیده می شوند زیرا آنها مسئول هر جنبه ای از تجارت هستند.
آنی مک کی، نویسنده میگوید: «ما به خود میگوییم که اگر فقط «به این ضربالاجل برسیم»، دوره شلوغی را پشت سر بگذاریم یا به هدف بعدی برسیم، از خود مراقبت خواهیم کرد.
سپس، ما تعادل خواهیم داشت.
همه زمینههای زندگی مربوط به انتخابهاست و تعادل واقعی ۵۰-۵۰ به ندرت اتفاق میافتد، زیرا همیشه اهداف جدید (چه شخصی و چه حرفهای)، ضربالاجلهای جدید، علایق جدید وجود دارد.
چیزی که احتمالاً برای شما بهتر کار خواهد کرد این است که به جای تعادل، روی بهینه سازی یکپارچگی کار و زندگی کار کنید.
یافتن اینکه چگونه می توانید به بهترین وجه خواسته های خود را برای تعامل با تجارت، خانواده، دوستان، سلامت و جامعه خود ترکیب کنید، واقع بینانه تر از ایجاد «تعادل» در چنین زمینه هایی است.
ما قطعات متحرک زیادی داریم که اندازه یا اهمیت یکسانی ندارند اما همه برای کارکرد زندگی ضروری هستند.
چطور می توانیم انجامش دهیم؟” اتصال.
صاحبان مشاغل کوچک به ندرت “گرگ تنها” هستند.
ما با داشتن ارتباطات شخصی در کسبوکارمان، با خانوادههایمان، در جوامعمان بهترین عملکرد را داریم، بنابراین ارتباط برقرار کنید و مطمئن شوید که به افرادی که به آنها متصل هستیم گوش میدهید.
زمانی که یکی از حوزههای زندگی ما را تحت کنترل درآورد (حتی قبل از اینکه خودمان متوجه شویم)، آنها به ما بازخورد میدهند.
سیستم های پشتیبانی چند لایه ایجاد کنید.
وقتی سبک زندگی یکپارچه ای دارید، باید برای دریافت کمک از هر منطقه آماده باشید.
خوب شوی.
ورزش و خواب برای سالم ماندن بسیار مهم هستند و سلامت صاحب یک کسب و کار کوچک ارتباط تنگاتنگی با سلامت کسب و کار او دارد.
عدم تعادل تاکتیکی را تمرین کنید.
همانطور که قبلاً گفته شد، تعادل لازم نیست دقیقاً برابر باشد.
اشکالی ندارد که در برخی زمینه ها از تعادل خارج شوید در حالی که همچنان به همه چیز متعهد هستید.
فقط حواستان به عدم تعادل باشد و هر زمان که می توانید بازیابی کنید.
تعهدات خود را با اولویت بندی ترکیب کنید.
راه اندازی و راه اندازی یک کسب و کار کوچک زمان زیادی می برد.
دوره زمانی.
کمتر کسی تا به حال این فکر را داشته است که خانواده آنها بالاترین اولویت آنها نیست، اما همیشه برای رسیدن به تعهدات در هر زمینه ای از خود گذشتگی می کنند.
برنامه کاری ۹ تا ۵ قابل اعتماد، اگر کسل کننده باشد، لوکس دیگری است که صاحبان مشاغل کوچک باید بدون آن انجام دهند.
برای راه اندازی کسب و کار خود در مرحله حیاتی راه اندازی، ممکن است در طول روز رئیس شرکت و در شب سرایدار آن باشید. داشتن و راه اندازی یک کسب و کار مستلزم تعهد فوق العاده ای از زمان و تلاش است.
شما باید مایل باشید که مطمئن شوید هر کاری که باید انجام شود واقعاً انجام می شود.
در مطالعهای که توسط مؤسسه خانواده و کار انجام شد، از میان ۳۵۰۰ شرکتکننده کوچک، ۴۳ درصد بیش از ۵۰ ساعت در هفته کار میکردند، در حالی که ۳۸ درصد بین ۳۵ تا ۵۰ ساعت در هفته کار میکردند.
(همان مطالعه همچنین نشان داد که همان صاحبان مشاغل کوچک به طور متوسط ۱۱۲۸۰۰ دلار در سال درآمد دارند—بنابراین بازدهی وجود دارد!)۱۰ وقتی صاحب یک کسب و کار هستید، این کسب و کار به توسعه شخصیت شما تبدیل می شود.
متأسفانه، می تواند زندگی شما را نیز تحت الشعاع قرار دهد، به خصوص در ابتدا.
خانواده ها، دوستان، و سایر تعهدات گاهی اوقات باید به سمت کسب و کار بروند.
این مشکل با این واقعیت پیچیده میشود که مردم اغلب در سالهای پرورش فرزند خود کسبوکاری را راهاندازی میکنند.
زوج های متاهلی که با هم وارد تجارت می شوند با ترکیبی از فشارهای تجاری و زناشویی مواجه هستند که همیشه به پایان خوشی منجر نمی شود.
ویژگیهای کارآفرینان موفق از اوایل دهه ۱۹۶۰، محققان سعی کردند ویژگیهای شخصی را شناسایی کنند که میتواند افرادی را که کارآفرینان موفقی هستند، پیشبینی کند.
نتیجه بیش از ۳۰ سال تحقیق این است که کارآفرینان موفق قابل پیش بینی نیستند.
آنها در هر شکل، اندازه و رنگ و با هر زمینه ای هستند.
با این حال، در این بخش به طور مختصر به بررسی برخی از خصوصیات مشاهده شده در میان افرادی که تمایل به ارتقاء در هر حرفه ای دارند می پردازیم.
نکته ای که باید هنگام شروع یک کسب و کار به خاطر بسپارید این است که هیچ ترکیب خاصی از ویژگی ها موفقیت را تضمین نمی کند.
افرادی که دارای تمام ویژگی های مثبتی هستند که در اینجا مورد بحث قرار گرفت، شکست تجاری را تجربه کرده اند.
با این حال، به نظر می رسد ویژگی های خاصی پیش نیاز موفقیت باشد.
ابتدا باید نسبت به کاری که انجام می دهید اشتیاق داشته باشید.
اهمیت دادن عمیق به آنچه می خواهید از طریق کسب و کار خود به دست آورید، ضروری است.
اگر با نگرش «بگیر یا رها کن» وارد تجارت میشوید، احتمالاً وقت و پول خود را تلف میکنید.
عزم نیز حیاتی است.
باید بدانید که انتخاب دارید و قربانی سرنوشت نیستید.
شما باید باور داشته باشید که اگر به اندازه کافی طولانی و سخت کار کنید می توانید موفق شوید.
قابل اعتماد بودن برای کارآفرینان به دلیل بسیاری از روابط بین فردی، نهادی یا سازمانی (اغلب آزمایش نشده) در شرایط عدم قطعیت مهم است.
11 در نهایت، شما نیاز به دانش عمیق از منطقه ای که در آن کار می کنید دارید.
مشتریان شما باید شما را به عنوان یک منبع قابل اعتماد در رفع خواسته ها و نیازهای خود ببینند.
تقریباً هر کارآفرین موفقی دارای چهار ویژگی اشتیاق، اراده، اعتماد و دانش است.
12 به عبارت دیگر، پشتکار، مهارت های فنی برای اداره یک کسب و کار، باور به خود و توانایی القای اعتماد دیگران به شما، همگی برای موفقیت مهم هستند.
دیوید مک کللند که پیشگام در تحقیقات کارآفرینی بود، کارآفرینان را افرادی با نیاز بیشتری نسبت به غیر کارآفرینان برای دستیابی به موفقیت معرفی کرد.
13 افرادی که نیاز زیادی به دستیابی دارند جذب مشاغلی می شوند که مهارت ها و توانایی های حل مسئله آنها را به چالش می کشد، اما شانس خوبی برای موفقیت دارند.
آنها به همان اندازه از اهدافی که دستیابی به آنها تقریبا غیرممکن به نظر می رسند و اهدافی که هیچ چالشی ایجاد نمی کنند، اجتناب می کنند.
آنها کارهایی را ترجیح می دهند که نتیجه آنها به تلاش فردی آنها بستگی دارد.
منبع کنترل اصطلاحی است که برای توضیح اینکه مردم چگونه به توانایی خود در تعیین سرنوشت خود نگاه می کنند استفاده می شود.
کارآفرینان نسبت به افراد در جمعیت عمومی، تمایل به کنترل داخلی قوی تری دارند.
14 افرادی که منبع کنترل درونی بالایی دارند بر این باورند که نتیجه یک رویداد توسط اقدامات خودشان تعیین می شود.
شانس، شانس، سرنوشت یا کنترل افراد دیگر (عوامل بیرونی) اهمیت کمتری نسبت به تلاش خود فرد دارند.
15 وقتی با مشکل یا موقعیت دشواری مواجه میشوید، درونیها به دنبال راهحلهایی در درون خود میگردند.
منبع کنترل داخلی نیرویی است که بسیاری از افراد را وادار می کند تا کسب و کار خود را در تلاش برای به دست آوردن استقلال، استقلال و آزادی راه اندازی کنند.
کارآفرینان موفق و صاحبان مشاغل کوچک نوآور و خلاق هستند.
نوآوری ناشی از توانایی تصور و ایجاد محصولات، فرآیندها یا خدمات جدید و منحصر به فرد است.
کارآفرینان فرصتها را در بازار میبینند و راههای خلاقانه جدیدی را برای استفاده از آنها تجسم میکنند.
کارآفرینان به ریسک پذیری چگونه نگاه می کنند؟ افسانه ای که در مورد کارآفرینان وجود دارد این است که آنها جسورهای مالی وحشی، ریسک پذیر و جسور هستند.
در حالی که پذیرش ریسک مالی برای شروع یک کسب و کار ضروری است، کارآفرین نمونه اولیه تنها پس از بررسی دقیق چیزی که قرار است وارد آن شود، تمایل به پذیرش ریسک متوسط دارد.
مورد اسکات اشمیت، ورزشکار کارآفرینی را در نظر بگیرید که کاری را آغاز کرد که به عنوان «اسکی شدید» شناخته شد.
اساساً او برای امرار معاش از صخره های ۶۰ فوتی روی اسکی می پرد.
تقریباً هر کارآفرین موفق دارای چهار ویژگی اشتیاق، اراده، اعتماد و دانش است.
نیاز به دستیابی به کیفیت شخصی، به همراه کارآفرینی، انگیزه داشتن برای برتری و انتخاب موقعیت هایی که در آن موفقیت محتمل است.
منبع کنترل باور یک فرد در مورد میزان کنترل نیروهای داخلی یا خارجی بر آینده او.
ایجاد مزیت رقابتی آیا آماده اید؟
کارآفرین شدن برای همه نیست. در تجارت، هیچ تضمینی وجود ندارد.
به سادگی هیچ راهی برای از بین بردن تمام خطرات وجود ندارد.
برای موفقیت به عنوان یک کارآفرین نیاز به یک فرد خاص با تعهد قوی و مهارت های خاص است.
آیا برای راه اندازی کسب و کار خود آماده اید؟
از سوالات ارزیابی زیر برای درک بهتر آمادگی خود استفاده کنید. این یک ابزار ارزیابی علمی نیست.
در عوض، این ابزاری است که شما را با سوالاتی مواجه میکند و به شما در ارزیابی مهارتها، ویژگیها و تجربهتان کمک میکند، زیرا به آمادگی شما برای راهاندازی یک تجارت مربوط میشود.
عمومی
1. آیا فکر می کنید برای راه اندازی یک تجارت آماده هستید؟
2. آیا برای کسب و کار خود از طرف خانواده و دوستان حمایت می کنید؟
3. آیا تا به حال در کسب و کاری مشابه کاری که شروع کرده اید کار کرده اید؟
4. آیا افرادی که شما را می شناسند می گویند شما کارآفرین هستید؟
5. آیا تا به حال در یک دوره یا سمینار کسب و کار کوچک شرکت کرده اید؟ خصوصیات شخصی
6. آیا شما یک رهبر هستید؟
7. آیا دوست دارید خودتان تصمیم بگیرید؟
8. آیا دیگران برای تصمیم گیری به شما کمک می کنند؟
9. آیا از رقابت لذت می برید؟
10. آیا اراده و نظم و انضباط دارید؟
11. آیا از قبل برنامه ریزی می کنید؟
12. آیا مردم را دوست دارید؟
13. آیا با دیگران به خوبی کنار می آیید؟
14. آیا افرادی که شما را می شناسند، می گویند که شما برون گرا هستید؟ شرایط شخصی
15. آیا می دانید که اداره کسب و کار خود ممکن است نیازمند کار بیش از ۱۲ ساعت در روز، ۶ روز در هفته و شاید یکشنبه ها و تعطیلات باشد؟
16. آیا استقامت فیزیکی لازم برای رسیدگی به حجم کاری و برنامه زمانی “خوداشتغالی” را دارید؟
17. آیا قدرت عاطفی برای مقابله موثر با فشار را دارید؟
18. آیا آمادگی دارید، در صورت نیاز، به طور موقت استاندارد زندگی خود را تا زمانی که کسب و کارتان تأسیس شود، پایین بیاورید؟
19. آیا آماده از دست دادن بخشی از پس انداز خود هستید؟ مهارت و تجربه
20. آیا می دانید برای داشتن یک کسب و کار موفق به چه مهارت های اساسی نیاز دارید؟
21. آیا شما آن مهارت ها را دارید؟
22. آیا با استفاده از کامپیوتر احساس راحتی می کنید؟
23. آیا تا به حال در مقام مدیریت یا سرپرستی کار کرده اید؟
24. آیا فکر می کنید در استخدام، انضباط و تفویض وظایف به کارمندان راحت باشید؟
25. اگر متوجه شوید که مهارت های اولیه مورد نیاز برای کسب و کار خود را ندارید، آیا حاضرید برنامه های خود را تا کسب مهارت های لازم به تعویق بیندازید؟
شرکت های تجهیزات اسکی از او برای تایید و تولید ویدئو حمایت می کنند.
اگر او را از بالابر اسکی می دیدید، می گفتید: «آن مرد دیوانه ای است که این ریسک را می کند.
افرادی که از خارج از موقعیت به آن نگاه می کنند، اغلب در مورد سایر کارآفرینان همین موضوع گفته می شود.
در واقع، اشمیت با دقت بسیار نقاط برخاست و فرود خود را ترسیم می کند و خود را بی پروا نمی بیند.
می توان قیاسی بین سبک اسکی ماجراجویانه اشمیت و خطرات شروع یک تجارت جدید ترسیم کرد.
کارآفرینان به دقت حرکت های بعدی خود را در برنامه های تجاری خود برنامه ریزی می کنند.
هنگامی که کارآفرینان در هوا هستند، باید به استعداد قابل توجه خود اعتماد کنند تا به آنها کمک کند در هنگام سقوط نسبت به آنچه که سر راهشان قرار می گیرد واکنش نشان دهند.
کارآفرینان زندگی و اندام خود را به خطر نمی اندازند، زیرا آنها به دنبال راه هایی برای به حداقل رساندن خطرات خود با مشاهده و برنامه ریزی دقیق هستند، درست همانطور که اشمیت دقیقاً حرکت های خود را برنامه ریزی می کند.
آنها معمولاً موقعیتهای ناشناخته را خطرناک نمیدانند، زیرا نقاط قوت و استعدادهای خود را میشناسند، از موفقیت مطمئن هستند و زمین بازی را تحلیل کردهاند.
به روشی مشابه، اسکات اشمیت خود را بی پروا نمی داند.
او خود را در کاری که انجام می دهد بسیار خوب می داند.
این یک نگرش کارآفرینی معمولی است.
سایر ویژگی هایی که در کسب و کار شما مفید هستند عبارتند از: سطح بالای انرژی، اعتماد به نفس، جهت گیری به سمت آینده، خوش بینی، تمایل به بازخورد، تحمل بالا در برابر ابهام، انعطاف پذیری/انطباق پذیری و تعهد.
با این حال، اگر یکی از ویژگیهای کارآفرینان موفق در تمام انواع کسبوکارها بیش از سایرین برجسته باشد، باید سرسختی باورنکردنی آنها باشد.
آماده سازی خود برای مالکیت کسب و کار چگونه برای تعهدی مانند مالکیت کسب و کار خود آماده می شوید؟ آیا به تجربه نیاز دارید؟
آیا به آموزش نیاز دارید؟
پاسخ به دو سوال آخر همیشه “بله” است. اما چه نوع؟ و چقدر؟
پاسخ به این سؤالات سخت تر است زیرا پاسخ آنها به نوع کسب و کاری که قصد ورود به آن را دارید بستگی دارد.
تجربه ای که برای افتتاح یک کتابفروشی دارای حق امتیاز نیاز دارید با تجربه ای که برای یک رستوران مجلل لازم است متفاوت است.
کارآفرینان و صاحبان مشاغل کوچک معمولاً سطح تحصیلات بالاتری نسبت به عموم مردم دارند.
حدود ۳۹.۲ درصد از صاحبان مشاغل جدید دارای مدرک لیسانس هستند در حالی که این رقم برای جمعیت عمومی ۲۹.۲ درصد است.
با این حال، استثنائاتی وجود دارد – مردم تحصیل را رها کرده و به راه اندازی کسب و کارهای موفق ادامه داده اند – بنابراین تعمیم آن دشوار است. با این حال، در اکثر موارد می توان نتیجه گرفت که تحصیلات بیشتر شانس موفقیت را افزایش می دهد.
کارآفرینان و صاحبان مشاغل کوچک تقریباً بدون استثنا در سفرهای دائمی خودآموزی هستند.
پیتر سنگه، دانشمند سیستمها، گفت: «افراد با سطح بالایی از تسلط شخصی به شدت از ناآگاهی، بیکفایتی، رشد خود آگاه هستند و عمیقاً به خود اعتماد دارند.» (۱۸) کارآفرینی و مدیریت کسبوکارهای کوچک سریعترین در حال رشد هستند. مدارس کسب و کار در سراسر کشور
در سال ۱۹۷۱، کارل وسپر از دانشگاه واشنگتن دریافت که ۱۶ مدرسه در ایالات متحده دوره ای را در زمینه کارآفرینی ارائه می دهند. در به روز رسانی او در سال ۱۹۹۳ از آن مطالعه، این تعداد به ۳۷۰ افزایش یافته بود. اکنون تعداد کالج ها و دانشگاه هایی که کلاس های کارآفرینی را در سراسر جهان ارائه می دهند به هزاران رسیده است.
برخی از مدارس برتر کسب و کار کشور، مانند بابسون، دانشگاه بریگهام یانگ، دانشگاه میشیگان، دانشگاه نورث ایسترن، و دانشگاه بیلور (به عنوان پنج بهترین برنامه کارشناسی ارشد برای کارآفرینان توسط مجله Entrepreneur در سال ۲۰۱۷ رتبه بندی شدند)، و همچنین بسیاری از چهار برنامه دیگر. کالجها و کالجهای محلی، مدرکهایی را در زمینه کارآفرینی و مدیریت کسبوکارهای کوچک ارائه میدهند.
تا همین اواخر، رهبران اکثر دانشکده های بازرگانی استدلال می کردند که کارآفرینی را نمی توان آموزش داد.
با این حال، اکنون، افزایش توجه دانشگاهی در حال ایجاد مجموعهای از دانش در مورد فرآیندهای راهاندازی و راهاندازی کسبوکارهای کوچک است که ثابت میکند فرآیندهای کارآفرینی میتوانند و در حال یادگیری هستند.
اداره کسب و کار کوچک (SBA) و سایر آژانس های غیر آکادمیک سمینارهایی را برای شروع کسب و کار خود به کارآفرینان آینده ارائه می دهند.
برنامه های آموزشی اجرایی ارائه شده از طریق بخش های ترویج کالج، برنامه های درسی را به طور خاص برای کارآفرینان و صاحبان مشاغل کوچک طراحی شده است.
این برنامه های یک روزه تا یک ساله مهارت های ارزشمندی را بدون مدرک ارائه می دهند.
کسب تجربه عملی در نوع کسب و کار شما بخش مهمی از تحصیل شما است. شما می توانید مهارت های ارزشمندی را از مشاغل مختلف بیاموزید که شما را برای داشتن کسب و کار خود آماده می کند.
به عنوان مثال، کار در یک رستوران، خردهفروشی، یا در بخش خدمات مشتری میتواند مهارتهای ارتباط با مشتری شما را تقویت کند، که در راهاندازی کسبوکار شما بسیار مهم است، اما یادگیری آن در کلاس درس دشوار است.
مهارت های تحلیلی و رابطه ای که در محیط های آموزشی رسمی یاد می گیرید مهم هستند، اما به یاد داشته باشید که پیشرفت آینده شما به یادگیری مادام العمر بستگی دارد. (به هر حال، شروع به معنای «شروع» است – آغاز کار تجاری شما!) در نهایت، سرگرمی ها و سایر علایق را در آماده شدن برای خوداشتغالی نادیده نگیرید.
به عنوان مثال، شرکت در ورزش های تیمی و سازمان های دانشجویی، می تواند روحیه تیمی و امکانات شما را در کار با
با این حال، اگر یکی از ویژگیهای کارآفرینان موفق در تمام انواع کسبوکارها بیش از همه برجسته باشد، باید سرسختی باورنکردنی آنها باشد.»
فناوری در عمل، داده های بزرگ برای مشاغل کوچک
صاحبان مشاغل کوچک به داده هایی نیاز دارند که بتوانند برای تصمیم گیری در مورد اداره تجارت خود به آنها اعتماد کنند.
تا همین اواخر، کسبوکارهای کوچک در دسترسی به دادههای بزرگ (دادههای پایگاههای داده بزرگ) با مشکل مواجه بودند.
اکنون نه تنها می توانند به آن دسترسی داشته باشند، بلکه می توانند از داده های بزرگ برای ایجاد مزیت رقابتی پایدار استفاده کنند.
پنج دلیل برای اینکه داده ها می توانند به کسب و کار کوچک شما مزیت رقابتی بدهند عبارتند از
• داده ها منبعی برای بینش هستند. تصمیمات تجاری که مبتنی بر تجزیه و تحلیل داده ها نیستند، نظرات نامیده می شوند.
تجزیه و تحلیل داده ها و تجسم داده ها، تصمیم گیری را در جستجوی فرصت های پنهان ممکن می کند.
• می توانید از داده های آفلاین استفاده کنید.
در حالی که پایگاههای اطلاعاتی مملو از عبارتهای جستجو، کلیکها و خریدها هستند که همگی اطلاعاتی را در مورد کارهایی که خریداران آنلاین انجام میدهند ارائه میدهند، دادههای زیادی از نظارت خریداران در فروشگاه در دسترس است.
از جمله، چه نوع بسته بندی، رنگ ها، نمایشگرها و مکان ها بر ترجیحات و رفتارهای مصرف کننده تأثیر می گذارد؟
• داده ها به شما کمک می کند شهرت آنلاین خود را مدیریت کنید. اگر مصرفکنندگان فقط چند پست در رسانههای اجتماعی شرکت شما ارسال میکنند، میتوانید پاسخهای نظرات مستقیم را انجام دهید.
اما، اگر هزاران نظر و نقد وجود داشته باشد، چه کار می کنید؟
تکنیکهای NLP (پردازش زبان طبیعی) پویاییهای بزرگتری را تجزیه میکنند، بنابراین میتوانید یک برنامه فیسبوک برای بازیابی و تجزیه و تحلیل پستهای عمومی ایجاد کنید.
• داده ها سوخت تحقیقات هوش مصنوعی هستند. جستجو برای هوش مصنوعی کامل، جام مقدس فعلی کسب و کار است که برای تجزیه و تحلیل تجاری به دنبال آن است.
کسبوکار کوچک شما میتواند به پایگاههای داده عمومی و تجاری، دادههای جمعسپاری و اطلاعات سایر کسبوکارهای مبتنی بر داده دسترسی داشته باشد تا تجزیه و تحلیل پستها، نظرات و جستجوهای شما را خودکار کند.
• داده ها ابزار شخصی سازی هستند.
از آنجایی که یک مزیت اساسی کسب و کارهای کوچک نزدیک بودن به مشتریانشان است، داده ها اکنون می توانند این مزیت را برای دنیای آنلاین به ارمغان بیاورند.
بینش از دادهها میتواند به شما امکان ارائه محتوایی را بدهد که مشتریانتان بر اساس جستجوها و محصولاتی که مشاهده کردهاند مرتبط میدانند.
شخصی سازی ابزار قدرتمندی در حفظ مشتریان است.
طبق تعریف، کلان داده، خوب است. . . بزرگ. صاحبان مشاغل کوچک به ابزارهایی برای جمع آوری، دسترسی، تجزیه و تحلیل و نمایش آن نیاز دارند.
برخی از بهترین ابزارها عبارتند از
• Improvado.io. این شرکت برای حل یک مشکل بزرگ کسب و کار کوچک ایجاد شد – ایجاد حس نظارت و گزارش در مورد کمپین های تبلیغاتی دیجیتال.
با اتصال به پلتفرم improvado.io، صاحب یک کسب و کار کوچک می تواند داده های اجتماعی، جستجو و نمایش بازاریابی را از طریق داشبورد مبتنی بر ویجت خود مشاهده کند.
• میکس پنل. این ابزار قدرتمند به شما امکان می دهد تا ردپای دیجیتالی هر کاربر از محصولات خود را در دستگاه های تلفن همراه و وب دنبال کنید.
به شما امکان می دهد ببینید مشتریان بالقوه در سایت شما چه می کنند. شما می توانید الگوهای استفاده از وب را در طول زمان یا به طور لحظه ای در مورد نحوه تعامل کاربران با آنچه می سازید مشاهده کنید.
• Jaspersoft. گویی داده های بزرگ کافی برای تجزیه و تحلیل وجود ندارد (در حال حاضر ۲.۷ زتابایت یا یک ۶۰۰۰۰۰۰۰۰۰ بایت)، حجم داده های تجاری هر ۱.۲ سال دو برابر می شود! یک صاحب یک کسب و کار کوچک چگونه خود را حفظ می کند؟
Jaspersoft طیف وسیعی از ابزارهای تحلیلی آنلاین را برای مدیریت انبوهی از اطلاعات در دسترس است.
• آپاچی هادوپ. Hadoop یک چارچوب نرم افزار منبع باز با ابزارهایی برای ذخیره و دسترسی به حجم عظیمی از داده ها فراهم می کند.
دیگران. مهارت های بازاریابی شما را می توان از طریق دانش زبان ها یا هنرهای زیبا بهبود بخشید.
گاهی اوقات یک حرفه می تواند به یک حرفه تبدیل شود. به عنوان مثال، بیش از یک باغبان آخر هفته به یک گلخانه دار موفق تبدیل شده است.
البته، هیچ مقدار تجربه یا تحصیلی نمی تواند شما را به طور کامل برای داشتن کسب و کار خود آماده کند.
از آنجایی که هر فرد، موقعیت و کسبوکاری متفاوت است، مطمئناً با موقعیتهایی مواجه خواهید شد که نمیتوانستید برای آنها آماده باشید.
تا جایی که می توانید تجربه و تحصیلات بیشتری کسب کنید، اما در برخی مواقع باید «بلند شوید و ادامه دهید». باید راهی برای پیشبرد کسب و کار خود پیدا کنید.
سوالات بررسی مفهوم
1. اگر دوستی به شما بگوید که کارآفرینان افراد پرخطری هستند، چگونه داستان را درست می کنید؟
2. توضیح دهید که چرا افرادی که صاحب یک کسب و کار کوچک هستند ممکن است از استقلال خالص برخوردار نباشند.
3. اگر ویژگیهای شخصی یا ویژگیهای شخصیتی کارآفرین موفقی را پیشبینی نمیکنند، چرا برای مطالعه کارآفرینی یا مدیریت کسبوکار کوچک اهمیت دارند؟ به نظر شما کدام ویژگی مهمتر است؟
4. به فعالیتی فکر کنید که دوست دارید انجام دهید. این می تواند یک علاقه شخصی یا یک سرگرمی باشد. چگونه می توانید اشتیاق خود را برای این فعالیت به یک تجارت تبدیل کنید؟
قبل از اینکه این قدم را بردارید باید به چه سوالاتی برای خودتان پاسخ دهید؟ چه اتفاقات محرکی در زندگی شخصی شما برای شروع این تجارت نیاز است؟
ماژول مفهومی ۲.۴: خلاقیت و نوآوری در مشاغل کوچک
• LO 2.4: نقش نوآوری را برای کسب و کارهای کوچک توضیح دهید.
نوآوری – محصولات، فرآیندها، خدمات، فناوریها یا مدلهای جدید، کارآمدتر و مؤثرتر – کاتالیزور رشد کسبوکار است.
کسبوکارهای کوچک سهم عمدهای در نوآوری در اقتصاد ایالات متحده دارند، که عمدتاً به دلیل انگیزههای اقتصادی است که با تجاریسازی موفق همراه است.
شرکت های کوچک نوآور از نظر ثبت اختراع به ازای هر کارمند ۱۶ برابر بیشتر از شرکت های نوآور بزرگ بهره وری دارند.
کسب و کارهای کوچک یک سوم کامل از کل پتنت ها را هم در شبکه های هوشمند و هم در انرژی خورشیدی و ۱۵ درصد از پتنت ها را در باتری ها و سلول های سوختی تولید می کنند.
آنها همچنین ۱۴ درصد از کل پتنت های فناوری سبز را تشکیل می دهند.
نکته پایانی- کسب و کارهای کوچک در مورد نوآوری یک معامله بزرگ هستند.
مارک هریسون در گزارشی با عنوان رشد شرکت های نوآورانه کوچک – موانع، بهترین روش ها و ایده های بزرگ در سال ۲۰۱۵، یک فرآیند توسعه شرکت نوآورانه مدل شش مرحله ای را شناسایی کرد (شکل ۲.۵):
• کشف/نیاز بازار شناسایی شده:
یک صاحب کسب و کار کوچک بر اساس تحقیق، توسعه قبلی، تشخیص فرصت نیاز بازار یا بازخورد مشتری، ایده ای برای نوآوری ایجاد می کند.
• نمایش فناوری: صاحب کسب و کار کوچک در تجزیه و تحلیل این ایده دقت لازم را نشان می دهد تا از قابل اجرا بودن آن مطمئن شود. این می تواند به شکل آزمایش، ساخت نمونه های اولیه یا ارزیابی بازار باشد.
• توسعه محصول:
صاحب کسب و کار کوچک آزمایش را از مرحله قبل (با فرض نتایج مثبت) در پالایش طراحی محصول، آزمایش آزمایشی، و شناسایی گزینههای تولید و کانالهای توزیع احتمالی گسترش میدهد.
• تجاری سازی/ورود به بازار: هنگامی که صاحب کسب و کار کوچک محصولی قابل دوام دارد، زمان آن فرا رسیده است که تولید درآمد را با تأکید فراوان بر بازاریابی و فروش آغاز کند.
اصلاحات در فرآیندهای تولید طبیعی است.
• رشد در مراحل اولیه: راه اندازی موفق محصول منجر به رشد کسب و کار کوچک و سرمایه گذاری در مواد، منابع انسانی و زیرساخت می شود.
• رشد تأثیر توسعه اقتصادی: در این مرحله، کسبوکار کوچک درآمد قابل توجهی ایجاد میکند، استخدام را افزایش میدهد، احتمالاً سرمایهگذاریهای سرمایهای در زمین و ساختمان انجام میدهد و مالیاتهای بالاتری را پرداخت میکند که اقتصاد محلی را حمایت و تقویت میکند.
همین گزارش، موانع و چالشهای ویژه کسبوکارهای کوچکی را که در تلاش برای تجاریسازی محصولات یا فناوری نوآورانه هستند، شناسایی کرد:
• میزان بدهی دانشجویان فارغ التحصیل مانع از آن می شود که فرصت های کارآفرینی را دنبال کنند.
• مقدار بودجه و حمایت از تحقیق و توسعه در ایالات متحده باید افزایش یابد تا از ادامه نوآوری اطمینان حاصل شود.
• کارآفرینان اغلب فاقد اطلاعات در مورد نیازهای بازار و تلاش های تحقیق و توسعه محصول هستند.
• کمبود استعدادهای شغلی مهندسی و تولید وجود دارد.
• دسترسی به سرمایه همچنان یک مانع بزرگ برای رشد کسب و کارهای کوچک است.
• شرکت های کوچک نوآور در تجاری سازی محصولات مشکل دارند.
• انتشار و پذیرش فناوری برای مشاغل کوچک دشوارتر است.
• هزینه های بالای دستیابی به تجهیزات و اجرای یک فناوری جدید مانعی برای ورود کسب و کارهای کوچک است.
• شرکت های کوچک نیاز به دسترسی به فرصت های تجاری بیشتری دارند.
• نوآوری ها اغلب منجر به چالش های قانونی و/یا مقرراتی یا عدم اطمینان می شوند.
• شرکت های کوچک همچنان برای صادرات محصولات و خدمات خود با چالش هایی روبرو هستند
نوآوری محصول
نوآوری را می توان در هر جنبه ای از تجارت مشاهده کرد، اما برای این بحث کسب و کار کوچک، ما در درجه اول دامنه را به محصولات محدود می کنیم.
به یاد داشته باشید که محصول به معنای کالاهای ملموس، خدمات نامشهود یا ترکیبی از اینها است (شکل ۲.۶).
استخدام شخصی برای چمن زنی شما نمونه ای از خدمات پایانی طیف کالا و خدمات است.
در این صورت، کالای ملموسی دریافت نمی کنید.
نمونه ای از کالاهای مشهود، خرید صندلی است که تمام شده و مونتاژ شده است، اما تحویل داده نمی شود.
بنابراین، در این مورد، شما هیچ خدماتی دریافت نمی کنید.
بسیاری از کسب و کارها ترکیبی از کالاها و خدمات را ارائه می دهند.
به عنوان مثال، رستوران ها هم کالاها (غذا و نوشیدنی) و هم خدمات (تهیه و تحویل) را ارائه می دهند.
محصول کالای ملموس، خدمات نامشهود یا ترکیبی از اینها.
شکل ۲.۶ طیف کالاها و خدمات بیشتر کسب و کارهای کوچک ترکیبی از کالاها و خدمات را می فروشند.
رضایت محصول
هنگامی که به نوآوری محصول فکر می کنید، فکر کردن به سطوح مختلف رضایت محصول مفید است.
محصولات “بسته ای از رضایت” هستند که مصرف کنندگان در ازای پول خود دریافت می کنند.
ابتدایی ترین سطح رضایت از محصول، مزیت اصلی آن یا دلیل اساسی برای خرید محصولات است (شکل ۲.۷).
برای یک خودرو، مزیت اصلی حمل و نقل از نقطه A به نقطه B است.
با داشتن اتاق هتل، مزیت اصلی یک خواب شبانه است. به بیان دیگر، مردم مته نمی خرند – آنها واقعاً سوراخ می خرند.
سطح بعدی رضایت از محصول، محصول عمومی است.
برای یک خودرو، محصول عمومی فولاد، پلاستیک و شیشه است. برای هتل، ساختمان، میز پذیرش و اتاق ها محصول عمومی را نشان می دهند.
سومین سطح رضایت از محصول، محصول مورد انتظار است که شامل مجموعه ای از ویژگی ها و شرایطی است که مصرف کنندگان فرض می کنند وجود خواهد داشت. مصرف کنندگان آمریکایی انتظار دارند صندلی های راحت، هندلینگ پاسخگو و استارت آسان از خودروهای خود داشته باشند. یک مهمان هتل انتظار ملحفه تمیز، صابون، حوله، آرامش نسبی، و لوله کشی داخلی را دارد.
محصول افزوده، چهارمین سطح رضایت از محصول، تمام خدمات و مزایای اضافی است که می تواند کسب و کار شما را متمایز کند.
برای مثال، دید در شب که در شیشههای جلو تعبیه شده است، سیستمهای ناوبری متصل به ماهواره در خودروها، و تسهیلات تسویهحساب سریع و باشگاه سلامت در هتلها، محصولات تقویتشده هستند.
تقویتها نشاندهنده صدایی است که همراه با استیک میفروشید. مشکل افزایش محصولات این است که به زودی مورد انتظار می شوند.
هنگامی که هزینه ها و قیمت های خود را با افزودن موارد افزایشی افزایش دادید، در را برای رقبا باز می کنید که وارد شوند و یک محصول عمومی بیشتری را با قیمت کمتر ارائه دهند.
به این ترتیب بود که فرنچایزهای Motel 6 بسیار موفق شدند – با ارائه یک اتاق ساده با قیمت پایین، زمانی که رقبا امکاناتی را اضافه می کردند که ساختار هزینه و قیمت آنها را افزایش می داد.
سطوح مزایایی که مصرف کنندگان از محصولات دریافت می کنند مزایایی که مصرف کنندگان از محصولات دریافت می کنند با سطوح مختلف محصول نشان داده می شود.
محصول کالای ملموس، خدمات نامشهود یا ترکیبی از اینها.
“همیشه به خاطر داشته باشید که مشتریان کدام مزایای اصلی را از محصول شما دریافت می کنند، چگونه محصول واقعی آن نیازهای اصلی را برآورده می کند و چگونه می توانید محصولات خود را افزایش دهید تا آنها را جذاب تر کنید.”
سطح پنجم و آخر محصول بالقوه است. این شامل تحولات محصول در آینده است. چندی پیش، فیلمبرداری با تلفن همراه یا دوربین عکاسی امکان پذیر نبود.
به زودی به یک محصول افزوده تبدیل شد و خیلی سریع انتظار می رفت.
بنابراین محصولاتی که شما در کسب و کار کوچک خود توسعه می دهید و می فروشید چیزی بیش از ترکیبی از ویژگی های ملموس است.
همیشه به خاطر داشته باشید که مشتریان کدام مزایای اصلی را از محصول شما دریافت می کنند، چگونه محصول واقعی آن نیازهای اصلی را برآورده می کند و چگونه می توانید محصولات خود را افزایش دهید تا آنها را جذاب تر کنید.
توسعه محصولات جدید روندهایی مانند افزایش رقابت جهانی و تغییر سریع نیازهای مشتریان، چرخه عمر محصول را کوتاه کرده و نیاز به محصولات جدید را افزایش داده است.
از آنجایی که محصولات فعلی یک شرکت وارد مراحل بلوغ دیررس و افول می شوند، باید با محصولات جدید مورد تقاضا جایگزین شوند.
چه چیزی جدید است؟ سؤال خوبی بود
. مشاور بازاریابی بوز آلن همیلتون محصولات جدید را به شش دسته دسته بندی می کند:
۱. محصولات جدید به دنیا. اینها محصولاتی هستند که قبلاً دیده نشده بودند و منجر به بازارهای کاملاً جدیدی می شوند.
کن فیشر یک رنگ دریایی ساخت و ثبت اختراع کرد که نیروی دریایی ایالات متحده از آن استفاده می کند تا کشتی های خود را عاری از حشره نگه دارد.
رنگ از مخلوطی از اپوکسی و فلفل کاین ساخته شده است.
فیشر پس از تاول زدن دهانش روی یک تخممرغ شیطون پوشیده از تاباسکو، ایده رنگ را به ذهنش خطور کرد.
او تصمیم گرفت که حیوانات نیز به همین شکل واکنش نشان دهند. حق با او بود.
۲. خطوط تولید جدید. اینها محصولاتی هستند که وجود دارند اما برای نوع کسب و کار شما جدید هستند.
به عنوان مثال، افزودن یک کافه به کتابفروشی شما خط تولید جدیدی را ایجاد می کند.
3. الحاقات به خطوط تولید موجود.
اینها محصولاتی هستند که الحاقاتی هستند که قبلاً می فروشید.
به عنوان مثال، یک کسب و کار کوچک که خط جدیدی از قابهای تبلت نوآورانه را به قابهای تلفن همراه فعلی خود اضافه میکند، نشاندهنده توسعه خط محصول است.
۴. بهبود، بازنگری یا استفاده جدید برای محصولات موجود.
اینها محصولاتی هستند که ارزش آنها افزایش یافته است.
به عنوان مثال روغن اسپری WD-40 را در نظر بگیرید.
اگرچه در ابتدا برای جلوگیری از زنگ زدگی با جابجایی آب ساخته شد، اما کاربردهای جدید زیادی برای آن یافت شد که شرکت WD-40 مسابقه سالانه “استفاده خود را اختراع کنید” برگزار می کند.
این محصول علاوه بر آرام کردن لولاهای جیر جیر و آزاد کردن زیپ ها، آدامس های گیر کرده در مو یا فرش و برچسب های چسبنده را از شیشه، پلاستیک و فلز نیز پاک می کند.
اداره آتش نشانی دنور حتی از WD-40 برای آزاد کردن مظنون دزدی برهنه ای که هنگام تلاش برای ورود به رستوران از طریق دریچه اگزوز گیر کرده بود، استفاده کرد.
5. تغییر موقعیت محصولات موجود. اصطلاحات کارآفرینی معمولاً این رویه را «محور» مینامند، اما فرآیند یکسان است.
بسیاری از محصولات و کسب و کارها با یک هدف در ذهن ایجاد می شوند، اما در نهایت در عرصه دیگری به موفقیت می رسند – از جمله یادداشت های Post-it (در ابتدا برای علامت گذاری صفحات در کتاب سرود گروه کر کلیسای مخترع ایجاد شد) و ویاگرا (در ابتدا برای درمان آنژین-درد قفسه سینه فرموله شد. همراه با گردش خون ضعیف در قلب).
۶. نسخه های کم هزینه محصولات موجود.
اینها محصولاتی هستند که ارزش و عملکردی مشابه محصولات موجود اما با هزینه کمتر دارند.
به عنوان مثال، غرفههای غذا که همبرگر و هات داگ میفروشند، محصولاتی مشابه محصولات معروف فستفود اما با قیمت پایینتر ارائه میکنند و از این طریق مشتریان را با مزیت هزینهشان جذب میکنند.
البته افزایش ریسک با عرضه محصولات جدید همراه است.
چند محصول جدید را می توانید به یاد داشته باشید که در سال گذشته در قفسه های فروشگاه مواد غذایی دیده اید؟ ده؟ پنجاه؟ یکصد؟ حالا به این فکر کنید که چند نفر از آنها را برای پذیرش انتخاب کرده اید.
هر چقدر هم که به خاطر داشته باشید، مطمئناً بسیار کمتر از ۱۰۰۰۰ محصول جدید غذایی و ۵۰۰۰ کالای غیرخوراکی است که هر سال در فروشگاه های مواد غذایی معرفی می شود.
بسیاری از آن محصولات جدید دوام نیاوردند. با این وجود، با وجود ریسک، نوآوری کلید موفقیت است. نوآوری بخشی از فعال بودن در بازار است.
پارادوکس مخترع سناریوی زیر را در نظر بگیرید. شما محصول جدیدی ایجاد کردهاید که در یکی از شش دستههای ذکر شده در بالا قرار میگیرد. گزینه های شما چیست؟
بهترین جایگزین این است که کسب و کار خود را بر اساس محصول جدید راه اندازی و اداره کنید—این گزینه پایه و اساس کل این کتاب است.
اما چه گزینه های دیگری وجود دارد؟
متأسفانه، بسیاری از مبتکران محصول معتقدند که به سادگی نیاز به ایجاد ایده برای یک محصول، خدمات یا فرآیند جدید دارند و Uber-Corporation X برای این ایده به آنها مبالغ هنگفتی پرداخت خواهد کرد. متاسفم که شما را ناامید می کنم، اما ایده ها در دنیای تجارت ارزش بسیار کمی دارند.
در واقع، اکثر شرکت ها به شدت مخترعان را از نزدیک شدن به آنها با ایده ها منصرف می کنند.
چرا؟ زیرا صدها نفر به آنها مراجعه کرده اند که می خواهند از ایده های توسعه نیافته پول نقد کنند.
البته، برخی از افراد اعضای یک شرکت بزرگ را متقاعد کردهاند که آنها مخترعان جدی هستند که ایدههای قابل فروش دارند، اما صاعقه نیز دو بار در یک مکان اصابت کرده است.
فقط روی وقوع آن حساب نکنید.
اگر با یک نماینده شرکتی که میتوانید یک پیشنهاد و ارائه به او ارائه کنید، مخاطبی به دست آورید، شانس بیشتری برای خروج با یک توافقنامه مجوز دارید تا چک. طبق یک قرارداد مجوز، صاحب مالکیت معنوی به شخص دیگری (یا شرکت دیگری) اجازه تولید آن محصول را می دهد.
در مقابل، مخترع حق امتیاز دریافت می کند که درصدی (معمولاً ۵ تا ۶ درصد) از فروش را تشکیل می دهد. مخترع از کنترل کاری که دارنده مجوز با محصول انجام می دهد صرف نظر می کند.
اگر قبلاً محصول را تولید می کنید و سابقه فروش را ایجاد کرده اید، شانس شما برای گرفتن موافقت نامه مجوز بسیار افزایش می یابد.
اگر به دنبال مجوز هستید، شانس شما برای گرفتن موافقتنامه مجوز کاهش می یابد زیرا پول کافی برای توسعه محصول ندارید.
جایگزین دیگری برای مخترع ممکن است تولید با برچسب خصوصی باشد. به عنوان مثال، Sears صاحب کارخانه ای نیست که در آن ابزار Craftsman خود را بسازد.
در عوض، این شرکت شرکتهای دیگر را درگیر میکند تا ابزارها را مطابق با مشخصات خود بسازند و برند Craftsman را روی آنها قرار دهد.
این جایی است که شما، مخترع ابزار، می توانید تصویر را وارد کنید.
اگر ابزار جدیدی طراحی کردهاید که سیرز در حال حاضر آن را در خط تولید خود ندارد، ممکن است بتوانید توافقی را برای تولید آن ابزار با نام تجاری شرکت تضمین کنید.
شما فقط نیمی از قیمت خرده فروشی را دریافت خواهید کرد، اما حداقل یک پایگاه فروش دارید که از آنجا می توانید عملیات خود را شروع کنید.
یک نقطه ضعف جدی در این استراتژی این است که شما فقط یک مشتری عمده دارید، بنابراین ثروت شرکت شما به تمایل آن شرکت برای حفظ توافق بستگی دارد.
بحث فصل ۱ رابطه همزیستی بین کسب و کارهای بزرگ و کوچک را به یاد بیاورید.
در اینجا یک ارتباط احتمالی دیگر وجود دارد که در آن هر یک از طرفین به دیگری نیاز دارند:
مشابه تولید برچسب خصوصی، میتوانید به یک OEM (تولیدکننده تجهیزات اصلی) تبدیل شوید، شرکتی که قطعات یا لوازم جانبی را برای اقلام بزرگتر تولید میکند.
به عنوان مثال، شرکت شما ممکن است بردهای مدار را برای تولیدکنندگان رایانه یا دستگیره های سفارشی برای کابینت سازان تولید کند.
موافقت نامه مجوز قراردادی که در آن مالک مالکیت معنوی به شخص دیگری (یا شرکت دیگری) اجازه تولید آن محصول را می دهد.
تولید با برچسب خصوصی تولید محصولات تحت نام شرکت دیگری.
اهمیت مزیت رقابتی محصول
تعداد کمی استدلال می کنند که مدت زمان بسیاری از محصولات قبل از منسوخ شدن به سرعت در چند سال گذشته کاهش یافته است.
عواملی مانند فناوریهای جدید، افزایش تعداد محصولات جایگزین، تغییر سریع ذائقه و ترجیحات مصرفکننده، و تغییر الگوی مصرف، همگی نقش مهمی در این حذف سریع محصولات موجود دارند.
کسبوکارهای کوچک در برابر منسوخ شدن محصولات آسیبپذیرتر هستند، زیرا معمولاً به محصولات کلیدی کمتری وابسته هستند و منابع کمتری برای توسعه محصولات جدید دارند.
علاوه بر این، بازارهای ویژه ای که کسب و کارهای کوچک به آنها خدمت می کنند می توانند خشک شوند یا توسط یک رقیب بزرگتر و کم هزینه ترغیب شوند.
سناریوی بهینه برای این کسبوکارها شامل یک جریان ثابت از محصولات جدید است که در حال توسعه برای جایگزینی محصولات موجود در طول چرخه عمر محصول هستند.
متأسفانه، هیچ کس در واقع کسب و کاری را اداره نمی کند که در سناریوی بهینه عمل کند.
در عوض، بهترین کاری که می توانید انجام دهید این است که از سایر کسب و کارهای کوچک موفق بیاموزید.
یک مطالعه اخیر برخی از شیوه های اساسی کسب و کارهای کوچک را نشان می دهد که در ایجاد و حفظ مزیت رقابتی موفق هستند.
قابل ذکر است، آنها تمرکز خود را بر روی محصولات تخصصی در خدمت بازارهای خاص حفظ می کنند و برای ورود به بازارهای جدید به مزیت رقابتی اصلی موجود خود متکی هستند.
یک مزیت رقابتی پایدار مبتنی بر کاری است که شرکت بهتر از سایرین انجام می دهد – یک شایستگی اصلی.
برای اینکه یک عامل به عنوان شایستگی اصلی طبقه بندی شود، باید سه معیار را برآورده کند:
1. در طیف وسیعی از محصولات قابل اجرا باشد.
2. تکرار کردن برای رقبا مشکل باشد.
3. یک منفعت اساسی و ارزشمند برای مشتریان فراهم کنید.
با فرض اینکه شایستگیهای اصلی آنها دست نخورده است، شرکتهای موفق ویژگیهای مشترکی دارند که میتوان آنها را بهترین شیوه نامید.
آنها
• از قابلیتهای موجود استفاده کنید—یعنی آنها کارهایی را که انجام میدهند به خوبی درک میکنند و از این مهارتها برای ورود به بازارهای جدید استفاده میکنند.
• انتظارات تیم را تنظیم کنید—تمام تیم خود را به طور منظم گرد هم بیاورید (مثلاً دو بار در ماه) تا در مورد دستاوردها و چالش های هر بخش صحبت کنید.
• وارد بازارهای رو به رشد شوید – و در نتیجه از رقابت قیمتی و بازی های حاصل جمع صفر اجتناب کنید.
• بدون منیت مدیریت کنید—کسب و کارهای کوچک دارای حاشیه هایی هستند که برای مالکان آنقدر ضعیف است که باور کنند ایده ها و فرآیندهای او بهترین و تنها راه هستند.
از تیم خود بازخورد دریافت کنید.
• بازارهای هدف – طبق تعریف، بازارهای خاص نسبت به بازارهای انبوه کمتر با رقبا شلوغ می شوند و مشتریان در بازارهای تخصصی مایل به پرداخت حق بیمه برای محصولات تخصصی هستند.
• تنوع ایجاد کنید—تا ریسک را گسترش دهید، یا، به قول کلیشه ای، همه تخم مرغ های خود را در یک سبد قرار نمی دهند.
• با ایجاد مجموعه ای از مهارت ها مانند فناوری، بازاریابی یا توزیع، قابلیت های جدید را اضافه کنید.
• فرآیندهای شفاف و مستند داشته باشید—اسناد فضای کمی برای ارتباطات نادرست باقی می گذارد.
• ۳ P را در ذهن داشته باشید – مارکوس لمونیس در نمایش خود The Prot با آنها عملیات محکمی را انجام می دهد.
شما هم همینطور – فرآیند، افراد و محصول.
• سربار پایینی دارند – زیرا ساختار مدیریتی ناب دارند و با اضافه کردن شیفت های اضافی و اضافه کاری از سرمایه گذاری های جدید عمده در ساختمان ها و تجهیزات اجتناب می کنند.
یک مزیت رقابتی پایدار مبتنی بر چیزی است که شرکت بهتر از سایرین انجام می دهد – یک شایستگی اصلی.
خلاصه بررسی فصل
LO 2.1 تفاوت های بین مدیر کسب و کار کوچک و کارآفرین را بیان کنید.
کارآفرین شخصی است که از فرصت استفاده می کند و ریسک ایجاد یک کسب و کار را به منظور کسب سود به عهده می گیرد.
یک مدیر کسب و کار کوچک در عملیات روزانه یک کسب و کار مستقر درگیر است.
هر یک با چالش های مهمی روبرو هستند، اما در مدل مدیریت کارآفرینی/کسب و کار کوچک در مراحل مختلف توسعه هستند.
LO 2.2 مراحل آماده سازی برای مالکیت کسب و کار کوچک را مورد بحث قرار دهید.
فرآیند کارآفرینی شامل یک ایده نوآورانه برای یک محصول، فرآیند یا خدمات جدید است.
یک رویداد محرک اتفاقی است که برای کارآفرین اتفاق می افتد و باعث می شود که ایده را به واقعیت برساند.
پیاده سازی مرحله ای است که در آن کارآفرین بر اساس ایده خود کسب و کاری را شکل می دهد.
اولین مرحله از فرآیند مدیریت کسب و کار کوچک رشد است، که معمولاً به این معنی است که کسب و کار به اندازه کافی بزرگ می شود تا بتواند سود کافی برای حمایت از خود و صاحبش ایجاد کند. مرحله بلوغ زمانی می رسد که کسب و کار با ثبات و به خوبی تثبیت شده باشد.
مرحله برداشت زمانی اتفاق می افتد که مدیر کسب و کار کوچک به دلیل فروش، ادغام یا شکست آن کسب و کار را ترک می کند.
LO 2.3 مزایا و معایب خوداشتغالی را برشمارید.
مزایای خوداشتغالی عبارتند از: فرصت برای استقلال، شانس برای یک سبک زندگی بهتر، و پتانسیل برای سود قابل توجه.
این معایب شامل مسئولیت شخصی است که در صورت شکست کسب و کار با آن مواجه خواهید شد، عدم اطمینان از درآمد و ساعات کاری طولانی.
LO 2.4 نقش نوآوری را برای کسب و کارهای کوچک توضیح دهید.
نوآوری محصول کاتالیزور رشد همه کسب و کارها است و کسب و کارهای کوچک سهم عمده ای در نوآوری در اقتصاد ایالات متحده دارند زیرا انگیزه اقتصادی بیشتری برای ایجاد محصولات واقعاً نوآورانه نسبت به مشاغل بزرگ دارند.
نوآوری شامل آن دسته از محصولات، فرآیندها، خدمات، فناوریها یا مدلهای جدید، کارآمدتر و مؤثرتر است.
فعالیت یادگیری تجربی
2.۱: مراحل آماده سازی برای مالکیت مشاغل کوچک
LO 2.2: مراحل آماده سازی برای مالکیت کسب و کار کوچک را مورد بحث قرار دهید.
با استفاده از اطلاعات موجود در فصل ۲، کدام مرحله در آماده سازی برای مالکیت کسب و کار کوچک با هر یک از سناریوهای زیر نشان داده می شود؟
1. سالی یک ایده عالی برای بهبود کارایی انتقال محصول خود از نقطه A به نقطه B دارد.
2. کسب و کار کتی اکنون به یک حجم بحرانی رسیده است و زندگی خود و خانواده اش را تامین می کند.
3. شرکت رابرت بیش از ۲۰ سال است که در جامعه فعالیت می کند و به خوبی تثبیت شده است و تعدادی از فرزندان او اکنون در تجارت خانوادگی کار می کنند.
4. گرگ به تازگی از شرکت خود اخراج شده است و اکنون زمان دارد تا ایده تجاری خود را که سال ها به آن فکر می کرد، دنبال کند.
5. جان دو سال گذشته را صرف توسعه، آزمایش و تعیین فرآیند تولید ابزار شگفت انگیز نجاری جدید خود کرده است.
او اکنون آماده است تا فرآیند تولید را آغاز کند، درهای فروشگاه خود را باز کند و محصول خود را بفروشد.
6. جنا پس از سال ها کسب موفقیت آمیز مغازه خود، کسب و کار خود را به یک دانشجوی تازه فارغ التحصیل فروخته است.
جنا قصد دارد به علاقه نقاشی خود ادامه دهد.
7. جیمی در دو سال گذشته یک ایده عالی برای یک برنامه تلفن جدید داشته است.
او ایده خود را با خانواده و دوستانش به اشتراک گذاشته است و همه قبول دارند که این یک برنامه عالی خواهد بود.
8. رستوران کیتی در ۱۵ سال گذشته با موفقیت کار کرده است و یکی از محبوب ترین رستوران های جامعه است.
جمعیت آخر هفته او مشتریان دائمی زیادی دارد که از ش و چیپس معروف کیتی لذت می برند.
9. پس از چندین سال کار سخت و فداکاری، خدمات خودروسازی جو به جایی رسیده است که جو می تواند کار نیمه وقت خود را رها کند و تمام وقت خود را به تجارت خودروسازی خود اختصاص دهد. جو اکنون یک گروه کافی از مشتریان ثابت دارد و می تواند خود و خانواده اش را صرفاً از طریق تجارت خودرو تامین کند.
۱۰. رئیس کورت به تازگی به او پیشنهاد ارتقاء به مدیر منطقه ای داده است که باید پیشنهاد فوق العاده ای باشد.
با این حال، اگر کورت ارتقاء یابد، دیگر زمانی برای اجرای کلینیک های مربیگری خود که در چند ماه گذشته برنامه ریزی کرده است، نخواهد داشت.
2.۲: نوآوری
LO 2.4: نقش نوآوری را برای مشاغل کوچک توضیح دهید.
اختراع ایجاد یک محصول یا خدمت جدید است.
نوآوری یعنی بهتر کردن یک محصول یا خدمات فعلی برای برآوردن نیاز یا خواسته مصرف کننده.
۱. برای محصولات لیست شده در سمت راست، فهرست کنید که آیا هر محصول یک اختراع است یا یک نوآوری.
2. بعد از اینکه هر محصول را دسته بندی کردید، به گروه ها تقسیم شده و ایده های سه محصول را برای توسعه نوآوری های بیشتر مطرح کنید.
شش مرحله از نوآوری که برای موفقیت محصول شما استفاده می شود را توضیح دهید.
یک تلفن در سال ۱۸۷۵ یک پیتزا فروشی که اکنون پیتزاهای دسر چیپسی شکلاتی می فروشد تلفن همراه در سال ۱۹۷۳ دستگاهی متصل به رایانه ای که به طرز ماهرانه ای مواد را به هر طرح انتخابی برش می دهد کتاب درسی الکترونیکی کلید فلزی اتاق هتل شما آهنی فریزبی گلف چراغ های کریسمس گلف فریزبی برای اینکه Fitbit خارج از خانه شما مراحل انجام شده شما را ردیابی کند.
پرونده بسته شدن فصل
سازمان غیرانتفاعی ارگانیک: ابتدا پاها
آیدن رابرتز و میسون فیلدر از زمان مهدکودک بهترین دوستان بودند.
پسران که در جامعه ای از طبقه متوسط به بالا بزرگ شده بودند، از دوران پسری نسبتاً بت لذت می بردند.
هر بعدازظهر بعد از مدرسه و بیشتر تعطیلات آخر هفته با نوعی فعالیت ورزشی، معمولاً فوتبال یا بیسبال، پر می شد.
خانواده های آنها مشتاقانه از تلاش های آنها حمایت کردند و از تشویق آنها از روی سکوها لذت بردند.
آیدن و میسون در سال اول دبیرستان خود برای بازی در تیم فوتبال دانشگاهی انتخاب شدند.
بعداً در همان سال، آنها با یک باشگاه روتاری محلی که پدر میسون در آن عضویت داشت، روی یک پروژه آموزشی برای کمک به جمعآوری پول برای ساخت چاههای آب آشامیدنی تمیز در روستاهای آفریقایی کار کردند.
آنها از کار خود در این پروژه لذت بردند و به بازدید از آفریقا علاقه مند شدند.
این فرصت در سال جوانی آنها به وجود آمد، زمانی که به آنها فرصتی برای شرکت در یک برنامه تبادل دو هفته ای بین المللی روتاری با یکی از روستاها داده شد.
آیدن در نامهای به پدر و مادرش توضیح داد که مردم چقدر صمیمی هستند و کمک کردن به آنها چه حس خوبی دارد.
بچهها عاشق وسایل مدرسه بودند که ما تحویل میدادیم.
شما باید چهره آنها را می دیدید.
زمانی که وقت آزاد داشتیم با آنها فوتبال بازی می کردیم.
آنها در اینجا تور یا تجهیزات ورزشی ندارند، اما ما آن را درست کردیم.»
این سفر نه تنها آگاهی آنها را در مورد نیازهای روستاییان در روستاهای آفریقا افزایش داد. همانطور که میسون بیان کرد، هر دو پسر از «چقدر خوب داریم» شگفت زده شدند. در سفر طولانی به ایالات متحده در مورد آن بحث کردند، هر دو توافق کردند که میخواهند برای کمک به بچههایی که میشناختند کارهای بیشتری انجام دهند.
ما واقعاً می توانیم کاری برای کمک به آن بچه ها انجام دهیم.
ما افراد زیادی را می شناسیم که مایلند چیزی به آنها بدهند.
قبل از فرود هواپیما، آنها به فکر جمع آوری وسایل ورزشی مستعمل و کمک های اهدایی کفش های جدید و فرستادن آنها به روستاهایی بودند که بازدید کرده بودند.
آیدن اظهار داشت: “من فکر می کنم این چیزی است که مردم واقعاً می توانند پشت سر بگذارند، به علاوه همه چیزهایی را که ما دوست داریم انجام دهیم را به هم متصل می کند.”
میسون با شوخی گفت: «در یک برنامه کالج هم بد به نظر نمی رسد.
وفادار به قول خود، پسرها برنامه خود را چند روز پس از رسیدن به خانه راه اندازی کردند. اسمش را گذاشتند Feet Forward.
آنها با دوستان و خانواده شروع کردند و کمک های مالی وسایل ورزشی مستعمل را جمع آوری کردند و برای خرید چند جفت کفش جدید درخواست پول کردند.
آنها میزبان چند گردآورنده سرمایه کوچک بودند تا پول نقد مورد نیاز برای خرید اقلام جدید را جمع آوری کنند و هزینه حمل و نقل را پوشش دهند.
از طریق روتاری، آنها با یک گروه مبلغین ارتباط برقرار کردند که موافقت کردند تجهیزات را دریافت و پراکنده کنند.
به طور کلی، تحویل اولین محموله تلاش بسیار بیشتری از آن چیزی که هر یک از پسران در ابتدا فکر می کردند، انجام داد، اما وقتی تعدادی عکس از بچه ها در حال بازی با توپ های جدید و پوشیدن کفش های جدید دریافت کردند، هر دو عمیقا راضی بودند.
میسون گفت: “ما باید با این کار ادامه دهیم.”
تا پایان سال آخر، پسران دو محموله دیگر کمک مالی را هماهنگ کرده بودند.
اگرچه آنها وقت یا پولی نداشتند که شخصاً به آفریقا برگردند، اما نامههای دلگرمکنندهای از افرادی که روی زمین کار میکردند دریافت کرده بودند که به آنها اطلاع میدادند کالاهایشان بین بچههای نیازمند پخش میشود.
پسران از دانش خود در رسانه های اجتماعی برای تبلیغ کار این سازمان از طریق صفحات فیس بوک استفاده کردند و یکی از دوستان آنها یک ویدیوی یوتیوب برای به اشتراک گذاشتن داستان خود تهیه کرد.
روزنامه محلی داستانی در مورد کار آنها منتشر کرد و یک ایستگاه خبری محلی به آنها جایزه رهبری اهدا کرد.
از آنجایی که دامنه دسترسی آنها بیشتر شد و دریافتند که از افرادی که شخصاً نمیشناختند کمکهای مالی بیشتری دریافت میکنند، جین، مادر آیدن، به آنها پیشنهاد داد که یک سازمان غیرانتفاعی راهاندازی کنند تا مردم بتوانند برای کمکهای خود به Feet Forward کسر مالیات دریافت کنند.
جین حسابدار یک شرکت بیمه محلی بود و نگران این بود که پسران سوابق دقیقی از کمک های مالی خود داشته باشند.
جین با استفاده از الگویی از اینترنت به آنها کمک کرد تا مدارک را جمع آوری کنند.
آنها بیانیه ماموریت خود را نوشتند: مأموریت Feet Forward اتخاذ رویکردی تیمی برای ارائه، از طریق کمک های خیریه، تجهیزات و لوازم ورزشی استفاده شده و جدید به کودکان با منابع محدود است.
آیدن به عنوان رئیس و مدیرعامل و میسون به عنوان رئیس هیئت مدیره معرفی شد.
“چه کسی می دانست که من در ۱۸ سالگی مدیر عامل خواهم شد؟” آیدن میسون را دنده کرد.
آنها جین را به عنوان خزانه دار فهرست کردند و همچنین نام دوست دختر میسون، برایانا، و برادر آیدن، جک، را به عنوان اعضای هیئت مدیره معرفی کردند.
در پاییز، آیدن و میسون راه خود را ادامه دادند و آیدن در یک مدرسه کوچک یسوعی در شمال غربی تحصیل کرد و میسون در یک برنامه مهندسی در یک دانشگاه بزرگ جنوب ثبت نام کرد.
آنها کار Feet Forward را فعلا به دست جک و برخی از دوستانش واگذار کردند. با این حال، آنها متعهد شدند که راهی برای ادامه کار خود بیابند.
آیدن، یک کارشناس ارشد تجاری، به طور خاص علاقه مند به یادگیری بیشتر در مورد این بود که چگونه می تواند اشتیاق خود را برای Feet Forward با علاقه خود به مالکیت تجاری و مسئولیت اجتماعی شرکت ترکیب کند.
او برای پذیرفته شدن در یک برنامه انکوباتور برای کارآفرینان اجتماعی هیجان زده بود و در دوره ای به نام رهبری و شرکت اجتماعی ثبت نام کرد.
در روز اول کلاس، او به سرعت داستان Feet Forward را با گروه در میان گذاشت.
دانش آموزی به نام سیدنی دستش را بالا برد تا سوالی بپرسد.
“از کجا می دانید که به این افراد کمک می کنید؟” او پرسید.
به نظر می رسد این نوع پروژه یک جزوه است نه یک دست بالا.
آیدن از این سوال غافلگیر شد.
“خب، ما آنجا بودیم، دیدیم که آنها به این چیزها نیاز دارند، و بنابراین آنها را به همین سادگی فرستادیم.
مردم واقعاً میخواهند کمک کنند و ما گزارشهای خوبی از مردم در محل دریافت میکنیم.» او پاسخ داد.
“بله، من مطمئنم که شما این کار را می کنید، اما چگونه می دانید که آنها به چیزهای دیگری نیاز ندارند؟ شما می گویید ساده است، اما فکر می کنم پیچیدگی مسائل اساسی را دست کم می گیرید.
من در آفریقا زندگی کردهام و دیدهام که چگونه این نوع کمکها انباشته میشوند، زیرا چیزی که مردم واقعاً به آن نیاز دارند راهی برای امرار معاش است تا بتوانند برای خود چیزهایی بخرند.
آیا کسی از روستاها در هیئت مدیره خود دارید یا به شما مشاوره می دهد؟» سیدنی آیدن را به چالش کشید.
آیدن شروع کرد: «خب، از نظر لجستیکی، این یک جورهایی سخت است.
سیدنی حرف او را قطع کرد.
او اعلام کرد: «به نوعی، کاری که شما انجام می دهید واقعا توهین آمیز است.
«پروژههایی مانند این به توسعه جوامع کمکی نمیکنند. آنها فقط باعث می شوند افرادی مانند شما و دوستانتان احساس گناه کمتری برای داشتن چیزهای زیادی داشته باشند در حالی که دیگران بسیار کم دارند.
آیدن نمیتوانست احساس تدافعی نداشته باشد، اما قبل از اینکه بتواند پاسخ دهد، استاد آنها مداخله کرد و به آنها پیشنهاد کرد که از گروه آیدن به عنوان مطالعه موردی در طول ترم استفاده کنند.
سوالات بحث
1. به نظر شما، چه چیزهایی باعث ایجاد انگیزه در افراد برای تشکیل سازمان های غیرانتفاعی می شود؟ آیا برخی از انگیزه ها بهتر یا نجیب تر از دیگران هستند؟ آیا نیت خوب کافی است؟ ۲. چگونه با راه اندازی Feet Forward برخورد می کردید؟ قبل از انجام چنین تلاشی چه نوع اطلاعاتی را جمع آوری می کردید؟ چگونه آن را برنامه ریزی می کنید؟
3. آیا فکر میکنید که لازم بود آیدن و میسون یک سازمان غیرانتفاعی تشکیل دهند، یا ساختارهای سازمانی یا استراتژیهای دیگری وجود داشت که میتوانستند در نظر بگیرند؟
4. آیا مواردی در مورد نحوه تشکیل غیرانتفاعی در مورد شما وجود دارد؟ اگر چیزی متفاوت بود، چه کاری انجام می دادید؟
نظرات بسته شده است، اما بازتاب و پینگ باز است.