ایرانی توانمند
Business is booming.

زندگی بر پایه توانمندی ها

0 49

منظور ما از توانمندی، عملکردی پیوسته و نزدیک به کامل، در یک فعالیت است. شاخصه اول یک فعالیت توانمندانه، آن است که بتوانید آن را پیوسته انجام دهید. ممکن است شما گاهی بتوانید ضربه ای افتخارآفرین همانند «پله» به توپ بزنید؛ اما این، یک توانمندی به حساب نمی آید؛ مگر این که بارها و بارها آن را تکرار کنید.

«بیل گیتس» توانسته است شرکتی برجسته، همچون میکروسافت بسازد؛ ولی اداره آن برایش چندان نیروبخش و خوشایند نبود. این نقشه برای او همخوان با توانمندی او نیست. تیزاب محک زنی توانمندی چیست؟

فعالیتی توانمندانه است که همواره بتوانید خود را با احساس خوشبختی و پیروزمندی، آماده انجام آن کنید و با بیشترین توانمندی ها – و نه با برطرف کردن کاستی ها – به برتری برسید؛ البته منظور این نیست که کاستی ها را به فراموشی بسپاریم؛ بلکه شما باید یاد بگیرید که با کاستی های خود بسازید و با رهاشدن از این بند، توانمندی های خود را بیشتر کنید. شما باید بر روی توانمندی هایتان سرمایه گذاری کنید و کاستی هایتان را مدیریت نمایید.

برای برپا ساختن زندگی بر گرد توانمندی های خود، به چه نیاز دارید؟

دادن این پند که بر توانمندی هایتان سرمایه گذاری کنید و کاستی ها را مدیریت کنید، آسان است؛ ولی پیاده کردن آن در زندگی، همان گونه که تجربه کرده اید، دشوار است. ساختن یک زندگی نیرومند و شایسته، همواره کاری پرچالش و آمیزه ای از متغیرهای گوناگون است؛ خودآگاهی و بلوغ شما، فرصت هایتان، کسانی که در پیرامونتان هستند و کسانی که انگار گریزی از آنان نیست.

دو ابزار انقلابی برای ساختن یک زندگی نیرومند و استوار بر گرد توانمندی های خود مورد نیاز است. نخستین ابزار انقلابی این است که چگونه می توان به کمک چیزهایی که می آموزید، هوشمندی طبیعی خود را بشناسید.

ما، توانمندی را عملکردی پیوسته و نزدیک به کامل، در یک فعالیت، تعریف کردیم؛ اما چگونه می توان بدان رسید؟ آیا می توان با تمرین پیاپی، هر کاری را نزدیک به کامل انجام داد یا این که کار نزدیک به کمال، به گونه ای از هوشمندی طبیعی نیاز دارد؟

اگر برای ساختن گروهی از افراد که بی مهابا به شما در کار کمک کنند، دچار گرفتاری و تلاش فراوان می شوید، آیا با تمرین می توانید به یک فرد موفق، در زمینه ساختن گروه تبدیل گردید؟ اگر اغلب در روبه رو شدن با انسان ها ناتوان و ناراحت هستید، آیا با تمرین و پی گیری، می توانید مجاب کننده خبره ای شوید؟

پرسش این است که آیا می توان در این زمینه ها بهتر شد؟ البته که در هر زمینه ای می توانید بهتر شوید. پرسش این است که آیا تنها با تمرین، می توان به جایی رسید که فعالیتی را پیوسته و در حد نزدیک به کمال انجام داد؟

پاسخ به این پرسش، منفی است؛ زیرا «با تمرین، همواره نمی توان کامل شد» و توانمندی در هر فعالیت، نیازمند به برخورداری از گونه ای هوشمندی طبیعی است.

دومین ابزار انقلابی، نظام مناسب برای تشخیص هوشمندی برتر است. یک راه مطمئن، برای شناسایی بزرگ ترین توانمندی نهفته در هر فرد وجود دارد؛ یک گام به عقب برگردید و بیندیشید که چه فعالیتی را با شتاب و بی دردسر انجام داده اید و گام های آن را بدون آموزش پیشین، به آسانی برداشته اید.

به خاطر آورید که آیا چنان غرق در آن فعالیت شده بودید که زمان را فراموش کنید؟ اگر چنین فعالیتی را به خاطر دارید، تکرار آن یا نمونه های آن در ماه های بعد را پی گیری کنید. در این صورت، در گذر زمان، به هوشمندی برتر خود آگاه می شوید و می توانید به پالایش آن به سوی یک توانمندی شایسته و نیرومند، اقدام کنید.
چگونه می توان هوشمندی های خود را شناخت؟

توانمندی های فردی را می توان از واکنش های ناگهانی و بی واسطه از مغز به رخدادها، شناخت. این گونه واکنش ها، بهترین سر نخ را از هوشمندی های شما به دست می دهند. آنها جایگاه ارتباط های نیرومند مغزی را آشکار می سازند. به تازه ترین میهمانی که گرفته اید، بیندیشید؛ بیشتر وقت خود را با چه کسانی گذرانده اید؟ آنانی که می شناختید یا آنان که نمی شناختید؟ چنانچه در میان ناآشنایان غوطه ور بوده اید، نشان از برون گرایی طبیعی شما دارد و نشانه عشق وافر به دیگران است. شما می توانید در سایه این نیاز، به دیگران، به آسانی دست یابید و برعکس، چنانچه تمام وقت میهمانی را با آشنایان و دوستان خود گذرانده اید، نشان از شکوه بازگوگری دارد؛ آرزویی طبیعی که خواهان ژرفا بخشیدن به ارتباط های موجود است. اگر تا چشمتان به یک کودک افتاد، در پی آن برمی آیید که چه کسی و چگونه از وی نگه داری می کند، نشان از هوشمندی «یکدلی» نیرومند شما دارد.

برخی از پیروزی دیگران در کار، خشنود می شوند؛ چیزی که از دید اغلب ما پنهان می ماند. گروهی دوست دارند که سردرگمی ها را به سامان بیاورند. برخی از میهمانداری لذت می برند. پاره ای از پاکیزه کردن مکان ها خوشحال می شوند. گروهی عاشق اندیشه های نو هستند و گروهی نیز به حقیقت یابی و تجزیه و تحلیل، علاقه مند هستند. برای برخی از مردم، تنها یادگیری، معنا و مفهوم دارد. برای برخی، کمک به دیگران، اقدامی مثبت به حساب می آید و… .

این فهرست را می توان به شماره انسان های روی زمین توسعه داد. سرشت ما آن چنان بی همتا و ویژه تنیده شده که هر کدام، خشنودی های اندک و متفاوتی را تجربه می کنیم. توصیه ما این است که به وضعیت هایی توجه ویژه کنید که برای شما خشنودی به همراه دارند. اگر توانستید آنها را شناسایی کنید، در راه صحیح پیروی از هوشمندی های خود افتاده اید. واکنش های ناگهانی، آرزومندی، یادگیری با شتاب و خشنودی، به شما کمک می کنند تا پی گیر مسیر هوشمندی های خود باشید. در زندگی روزمره، گاهی بایستید و با دقت به نشانه ها و نواها گوش فرا دهید. اینها به شما کمک می کنند تا هوشمندی هایتان را بشناسید.
چگونه می توانیم با کاستی هایمان کنار بیاییم؟

با کاستی های خود چه کنیم؟ بسیاری از ما انباشته از کاستی های فراوان هستیم. هر چند که به توانمندی های خود بنازیم و هر چه این توانمندی ها گاهی آشکار شوند، اما باز هم احساس می کنیم که اژدهای کاستی ها همچنان در نهاد ما لانه کرده است. امیدواریم تا کنون قانع شده باشید که کاستی ها زیاد بااهمیت نیستند و کمتر خود را نشان می دهند و به جای اژدها، بیشتر حالت جن و پری و دیگر موجودات خیالی را دارند. بنابراین، نمی گویم که تنها بر توانمندی های خود تکیه کنید و کاستی ها را به دست فراموشی بسپارید؛ بلکه بایستی بر توانمندی ها تمرکز کرده، کاستی ها را با یافتن راه هایی، اداره و مهار کنید.
بهترین راه مدیریت کاستی ها کدام است؟

نقطه آغازین، شناخت کاستی هاست. تعریف ما از کاستی ها، امری است که بر سر راه کارکرد برتر، مانع ایجاد می کند. این تعریف، ساده به نظر می رسد؛ ولی با تعریف و برداشتی که از کاستی ها داریم، متفاوت است. ما در ذهن خود، منطقه های ناکارآمد فراوان داریم؛ ولی بسیاری از آنها فراهم نیستند و ارزش اندیشیدن را ندارند. چرا؟ زیرا بر سر راه کارکرد برتر ما قرار نمی گیرند و اعتباری ندارند. از این رو، نیازی به مدیریت آنها نیست و تنها بایستی این گونه کاستی ها را فراموش کرد.

برای مثال، ناآگاهی از جدول تناوبی عناصر یا ندانستن کار با طیف سنج، برای شما کاستی به حساب نمی آید؛ زیرا نمی خواهید به پژوهش های علمی در این زمینه ها بپردازید.

اینها را باید دانش ها و مهارت هایی دانست که به هنگام نیاز، به سویشان می رویم و می آموزیم؛ ولی برای یک نفر خلبان جت بوئینگ ۷۴۷، ناآگاهی از کار با دستگاه های ناوبری هواپیمایی، به راستی مشکل آفرین و کاستی می باشد. ناهوشمندی در حوزه ارتباط با دیگران، برای یک مدیر روابط عمومی یا یک سخنران دانشگاهی نیز چنین است.

برای کنار آمدن با کاستی ها چه باید کرد؟ نخست باید فهمید که هر کاستی از کدام دسته است؛ مهارت، آگاهی یا هوشمندی. اگر کاستی ها به حوزه مهارت یا آگاهی مربوط باشند، حل مسئله، بسیار آسان است و باید به فراگیری مهارت ها یا دانش های لازم آن پرداخت.

به موارد زیر فکر کنید و به کشف توانمندی های خود بپردازید و آنها را مدیریت کنید:

هر توانمندی، تنها یک توانمندی است و ناکامی ها، تنها یک فرصت هستند؛ فرصتی که با بهره گیری از آن می توان به پیشرفت ادامه داد.

برای رسیدن به برتری، باید بر روی توانمندی های خود سرمایه گذاری کنیم.

اگر خود را به درستی نشناسیم، دیگران را هم نخواهیم شناخت و آن گاه است که گرفتار دیدگاه هایی بر پایه جنسیت، نژاد، مذهب و…، در ارزیابی انسان ها می شویم؛ به کلی گرایی در می افتیم و درباره دیگران، داوری های ناشایست انجام می دهیم.

هوشمندی هر کس، بی همتا و پذیرفتنی است.

منبع:

مارکوس باکینگهام و دونالد کلیفتون، کشف توانمندی ها، ترجمه دکتر عبدالرضا رضایی نژاد، نشر فرا، تهران، ۱۳۸۴.

امتیاز post

ارسال یک دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.