رهیافت اقتصادی: مکاتب سوداگری، طبیعیون، کلاسیک، نئوکلاسیک، نهادگرایی
ارائه: نظریه فرانسوا کنه، نظریه ریچارد کانتیلون، نظریه ژان باتیست سی، نظریه آلفرد مارشال، نظریه مارک کاسون
سیر توسعه نظریه های کارآفرینی
قرن هجدهم:
ریچارد کانتیلون ( Richard Canutillon ) در دهه های اول ۱۷۰۰ میلادی کارآفرین را به معنای متعهد شدن بکار برد.
دهه های آخر ۱۷۰۰ میلادی :
کارآفرین خطرپذیری را تحمل می کند، برنامه ریزی می کند، سازماندهی می کند،نظارت می کند و صاحب عوامل تولید است.
قرن نوزدهم:
ژان باتیست سی (Jean Babtiste Say) در دهه های اول ۱۸۰۰ میلادی بیان کرد که سود کارآفرینی جدای از سود صاحبان سهام است. کارآفرینی مختص فردی است که منابع اقتصادی را از یک حوزه دارای بهره وری و سود پایین به یک حوزه دارایبهرهوری و سود بالاتر منتقل می کند.
دهه های آخر ۱۸۰۰ میلادی:
تمایزی بین آن افرادی که وجوه مالی عرضه می کنند و سود کسب می کنند و آن افرادی که سود را از طریق تواناییهای مدیریتی کسب می کنند ایجاد شد.
قرن بیستم:
در سال ۱۹۳۴ جوزف شومپیتر (Schumpeter) کارآفرین را به عنوان کسی که نوآور است و کسی که تخریب خلاق را انجام می دهد، توضیح داد.
پیتر دراکر (Peter Drucker) در سال ۱۹۶۴ بیان کرد: کارآفرین کسی است که فرصتها را به حداکثر می رساند.
۳ – دیدگاههای اقتصادی کانتیلون
[ویرایش]
دیدگاههای اقتصادی ریچارد کانتیلون بدین شرح هست:
۳.۱ – نظریه مقداری پول
وی معتقد بود، سیاست بهرهبرداری دائمی از طلا، موجب فقر و ورشکستگی اقتصادی خواهد شد. بهعبارت دیگر، با کشف معادن طلا و بهرهبرداری از آن، قدرت خرید در اقتصاد داخلی افزایش یافته و در نتیجه سطح اشتغال بالا میرود، مردم سریعا درآمد اضافه را خرج میکنند و هرگاه عرضه کل در جامعه افزایش نیابد و ثابت بماند، قیمتها بالا خواهد رفت. با افزایش قیمتها و فرض این که قیمتها در کشورهای دیگر ثابت بماند، واردات کشور مورد نظر افزایش خواهد یافت. در نتیجه، نه تنها تولید کشور با کسادی مواجه میشود، بلکه بهعلت فزونی واردات بر صادرات، طلا نیز از کشور خارج خواهد شد. این امر بهنوبه خود و از طریق “نظریه مقداری پول” منجر به کاهش قیمتها خواهد شد. خروج طلا تا هنگامی ادامه خواهد یافت که قیمتها در بازارهای داخلی بهاندازه کافی برای تشویق خریداران به خرید بیشتر، کاهش یابد. [۸]
۳.۲ – ثروت
برخلافاندیشههای سوداگران اولیه که ثروت را بر پول منطبق میدانستند، کانتیلون زمین و کار را بهعنوان دو منبع اصلی ثروت میدانست و همه انواع کار را صرفنظر از اینکه در کشاورزی، صنعت، تجارت و یا تولید کالای تجملی مورد استفاده قرار گیرد، مولّد در نظر میگیرد؛ با این حال او همانند پتی معتقد است که ظرفیت فعالیتهای مختلف در تولید ثروت یکسان نیست. وی همچنین بر نقش زمین در دوام بخشیدن به تمام فعالیتهای دیگر تاکید دارد؛ زیرا کل جامعه، مواد غذایی را از زمین بهدست میآورد؛ حتی کسانی که از دیگر منابع طبیعی مستقیما بهرهبرداری میکنند (مانند ماهیگیران)، برای بقای خود به محصولات زمین نیاز دارند. به این ترتیب، وی بهطور اخص نقش زمین و منابع طبیعی بهطور اعم را مورد تاکید قرار داد. از دیدگاه وی مواد خام از زمین بهدست میآید و به کالای قابل استفاده تبدیل میشود. [۹]
۳.۳ – آزادی اقتصادی
زمانیکه قیمت محصولات کشاورزی به وضع خود رها شوند، از یک سو آزادانه بهسوی قیمت طبیعی سوق پیدا میکند و از سوی دیگر درآمد کشاورزان افزایش مییابد. این امر، تقاضای کل را افزایش میدهد. ملاحظه میشود که وی بهنحوی مدافع اقتصاد بازار آزاد و در مواردی طرفداراندیشه “لسفری” است. اصطلاح لسفر یک اصطلاح
ی (lassiez faire: let them do it) و بهمعنای “بگذار بگذرد” است. در اصل لسفر، بهترین دولت دولتی است که حداقل دخالت را در امور دارا است. نیروهای بازار آزاد و رقابتی، تولید، مبادله و توزیع را هدایت و راهنمایی خواهند کرد. اقتصاد بهگونهای عمل میکند که بهخودی خود، خودش را اصلاح کرده و تمایل به سمت اشتغال کامل، بدون دخالت دولت در آن وجود دارد. دخالت دولت تنها باید محدود به اعمال حقوق مالکیت، تمهیدات دفاع ملی و تعلیم و تربیت عمومی شود. وی اقتصاد لسفری را اسلحهای علیه کارگران فقیر تلقی میکرد؛ که در فرایند مذکور برای پیشرفت تکنیکی و گسترش مساله رقابت ناچار بودند به حداقل دستمزد و محرومیت تن بدهند. [۱۰]
بهنظر وی تحققاندیشه لسفری دستیابی به منافع شهروندان را محقق میسازد. همچنین طبق نظر وی در صورت قبول این عقیده دیگر نیازی به مقدس شمردن مالکیت خصوصی نیست. برای همین عقاید وی در این زمینه به فیزیوکراتها و کلاسیکها بیشتر شبهات دارد تا اینکه به عقاید سوداگران شبیه باشد. [۱۱]
۳.۴ – زارعان و اجارههای سهگانه
یکی دیگر از جنبههای اساسی و بدیع در اقتصاد کانتیلون، تاکید وی بر نقش زارعان در تولید کشاورزی است. زارع، بهعنوان سرمایهگذار حقیقی در نظر گرفته میشود که مسئول فرایند تولید است و تصمیم میگیرد که چه چیزی تولید کند. از همه مهمتر اینکه زارعان شیوه زراعت را تعیین میکنند. از نظر وی، کشاورزان باید بهاندازه کافی ثروتمند باشند تا بتوانند بهترین تکنیکهای موجود و مولدترین آنها را بهکار گیرند. در این فرایند، تمام محصولات کشاورزی عاید کشاورز میشود؛ که باید به سه اجاره بها تقسیم شود؛ که هر قسمت یک سوم ارزش کل است. اجاره بهای اول باید به صاحب زمین، بهصورت پول نقد پرداخت شود. دو اجاره بهای دیگر، باید توسط زارع برای خرید همه ابزارهای ضروری و مواد خام برای ادامه کار زراعت و نیز تضمین مایحتاج زندگی برای کارگران استفاده شود. این نظریه، پیشبینی مهمی برای دیدگاه کلاسیک درمورد توزیع درآمد ملی به دستمزدها، سود و اجاره (رانت) بود.
۳.۵ – ارزش ذاتی
کانتیلون بین ارزش ذاتی و قیمت بازار تمایز قائل بود و ارزش ذاتی را میزان کمّی زمین و کاری میدانست که در تولید آن دخیل است. کالاها همیشه با این ارزش در بازار به فروش نمیرسد. ارزش بازار بر پایه خوشخلقیها واندیشههای تجملی انسانها استوار است. کانتیلون در بخش دوم مقاله خود، تحلیل دیگری از قیمتهای بازار ارائه میدهد که بر پایه “کمیت تولید یا کمیت کالای تجاری عرضهشده در بازار، نسبت به تقاضا یا شمار خریداران” استوار است. از این رو عرضه و تقاضای موثر و واقعی نیروی اصلی تعیین کننده قیمت بازار کالا است. از نظر وی ارزش ذاتی غیرقابل تغییر است؛ ولی ارزش بازار متناسب با تغییر در وضع بازار دائما در حال تغییر است.
۳.۶ – تقاضای پول
وی در مورد تغییرات تقاضای پول معتقد است، تقاضای پول به کسانی بستگی دارد که ابتدا پول بهدست آنها میرسد. اگر پول بهدست کسانی برسد که تقاضای آنها برای پول کم باشد، در این صورت آنرا بهسرعت به دیگری میرساند و قیمت، شروع به افزایش میکند؛ اما اگر پول بهدست کسانی برسد، که تمایل به ذخیره و احتکار کردن آن وجود دارد، در این صورت، سطح قیمتها فورا تحت تاثیر قرار نمیگیرد. وی در ادامه نتیجه میگیرد که با دو برابر کردن مقدار پول، در کشور قیمت تولیدات و کالاها همیشه دو برابر نمیشود. [۱۲]
۳.۷ – عرضه پول و موازنه پرداختها
کانتیلون اثرات افزایش عرضه پول بر قیمتها را مورد بررسی قرار داد. وی افزایش عرضه پول ناشی از ضرب سکه در داخل و افزایش ناشی از موازنه تجاری مناسب (بدون تغییر در ضرب سکه)، تفاوت قائل شده و نتیجه میگیرد که در تمام این موارد، نه تنها سطح قیمتها، بلکه ساختار قیمتها نیز از طریق تاثیر مستقیم پول اضافی بر الگوی مخارج گروههای متفاوت اجتماعی، تغییر میکند. [۱۳]
۳.۸ – تحلیل کارآفرین
اقتصاددانان قبل از وی در نظریهپردازی خود عوامل و نهادههای تولید را در نیروی کار، سرمایه و زمین خلاصه میکردند. ابداع کارآفرینی از سوی وی، او را بر دیگر اقتصاددانان تا قرن بیستم برتری داده است. [۱۴]
نقش کارآفرین بهطور مشخص نقش فردی است که در تحت شرایط عدم اطمینان تصمیم میگیرد. بهعبارت دیگر وی کارآفرین را بهعنوان فردی که در یک قیمت معین کالا را میخرد تا در یک قیمت نامعین بفروشد، مورد تحلیل قرار داده است. از نظر وی، کارآفرین ممکن است یک تاجر، یک زمیندار و یا یک سرمایهدار باشد که کارگران را به استخدام درمیآورد. [۱۵]
۳.۹ – سود و سرمایه
میزان سود زارع در هیچجا به میزان سرمایه بهکار گرفتهشده در مزرعه ارتباط ندارد؛ بلکه به تردیدها، بلاتکلیفیها و خطرهایی که زارعان در تولید و فروش کالاها با آن مواجهاند، مربوط است. کانتیلون دیدگاه بسیار جالبی در مورد سرمایه دارد؛ که بعدها بر آدام اسمیت و ریکاردو تاثیر گذاشت. از دیدگاه او، دستمزدها از محصولات کشاورزی تشکیل شده و جدا از مواد خام است که آن هم مستقیما از زمین بهدست میآید. از اینرو وقتی از دیدگاه اقتصاد کلان به سرمایه بهعنوان دامنهای در حسابداری ملی نگریسته میشود، سرمایه از دستمزدها (حداقل معیشتی که به کارگران پرداخت میشود.) یا به بیان دقیقتر، قدرت خرید کالاهای دستمزدی تشکیل میشود. به این ترتیب راه پنداشت سرمایه بهعنوان ذخیره مزد باز شد که بعدها از جانب اسمیت (Adam Smith: ۱۷۲۳-۱۷۹۰)، ریکاردو (David Ricardo: ۱۷۷۲-۱۸۲۴) و بهخصوص استوارت میل (John Stuart Mill: ۱۸۰۶-۱۸۷۳) تشریح شد. از پنداشت کانتیلون نتیجه میشود که کالای تشکیلدهنده سرمایه ثابت و در گردش را میتوان با مقادیر زمین و کار بهکار رفته در تولید نشان داد. بههمین جهت در سطح اقتصاد کلان، هزینه مزد و مواد خام، مبیّن ارزش سرمایه است. [۱۶]
۳.۱۰ – جمعیت
او در مقوله جمعیت جمله مشهوری دارد که میگوید: جمعیت بشر در صورتیکه همواره لوازم تامین حداقل معیشت را دارا باشد، مثل موش زیاد میشود.
آشنایی با انواع نظریه های اقتصادی
۱۴۰۱/۰۲/۱۴
ارسال شده توسط نسترن حسین پور
مطالب آموزشی
economic-theories
میدانید که اقتصاددانان نقش مهمی در مطالعه توزیع منابع و نتایج اجتماعی دارند. این افراد مفاهیم ارزشمندی از روندهای اصلی اقتصادی، رفتار مصرفکننده و تحولات بازارهای مالی را ارائه دادهاند. برای مطالعه این مفاهیم، نیازی نیست متخصص باشید، بلکه ما سعی کردیم به زبانی ساده مهمترین نظریه های اقتصادی را برای شما شرح دهیم. مرور این مطالب مفید است و میتواند درک روشنتری از امور اقتصادی در دورههای مختلف و بازههای تاریخی به شما بدهد.
نظریه اقتصادی چیست؟
نظریه های اقتصادی در حقیقت مجموعهای از ایدهها و اصولی هستند که نحوه عملکرد اقتصاد را مشخص میکنند. با توجه به نقشی که بر عهده دارید، ممکن است از نظریه های اقتصادی برای اهداف مختلف استفاده کنید؛ برای مثال برخی نظریهها با هدف توصیف پدیدههای مهم مانند تورم، عرضه و تقاضا و چرایی آنها به وجود آمدهاند.
دیگر نظریه های اقتصادی نیز فضای فکری را ایجاد میکنند که به اقتصاددانان اجازه میدهد رفتارهای بازارهای مالی، صنایع مختلف و عملکرد دولتها را تحلیل، تفسیر و پیشبینی کنند. با این حال بیشتر متخصصان حوزه اقتصاد سعی میکنند از نظریهها برای به دست آوردن توضیح مناسب و راهحلهایی بالقوه برای مشکلات استفاده کنند.
انواع نظریه های اقتصادی
برای شناخت بهتر این موضوع بهتر است به معرفی مهمترین نظریه های اقتصادی بپردازیم که در موقعیتهای مختلف به کمک متخصصان آمده است. این نظریهها بیشتر هنگام تجزیه و تحلیل فعالیتهای اقتصادی در دسترس قرار میگیرند. در اینجا میخواهیم به معرفی ۱۱ نظریه مهم بپردازیم.
۱- عرضه و تقاضا
عرضه و تقاضا یکی از نظریه های اقتصادی در زمینه اقتصاد خرد است که مدلی مناسب برای تعیین قیمتها ارائه میدهد. این نظریه بیان میکند که قیمت واحد برای یک کالا یا خدمات در مواقع مختلف متفاوت است؛ بنابراین سه شکل متفاوت قیمتی برای محصول ارائه میدهد که عبارتاند از:
-قیمت کالا یا خدمات زمانی که در تعادل اقتصادی قرار دارند.
-قیمت کالاها و خدمات زمانی که تقاضا برای آنها بسیار بیشتر است.
-قیمت کالا و خدمات زمانی که عرضه آن بسیار بالا باشد.
احتمالاً این الگو را در بسیاری از موارد روزمره مشاهده کرده باشید؛ برای مثال در فصل زمستان قیمت محصولاتی مانند گوجهفرنگی افزایش پیدا میکند؛ زیرا از فصل برداشت آن فاصله زیادی گرفتهایم؛ بنابراین عرضه بالا سبب کاهش قیمتها و تقاضای زیاد موجب افزایش قیمت کالا و خدمات میشود.
۲- اقتصاد کلاسیک
اقتصاد کلاسیک، یکی دیگر از نظریه های اقتصادی بوده که توسط متفکران اقتصادی و سیاسی اولیه مانند آدام اسمیت و جان استوارت میل ایجاد شده است. یکی از اولین نظریه های اقتصاد کلاسیک میگوید اقتصاد بازار بنا به تعریف، سیستمی است که توسط قوانین تولید و مبادله اداره شده و بهصورت خودتنظیمی فعالیت میکند؛ پس میتوان گفت خودتنظیمی و تحولات بازار سرمایهداری اساس این اقتصاد را تشکیل میدهند.
نظریه اقتصاد کلاسیک اندکی پس از تولد سرمایهداری غربی و انقلاب صنعتی توسعه پیدا کرد. اقتصاددانان کلاسیک بهترین تلاش خود را برای توضیح عملکرد درونی سرمایهداری ارائه کردند. انتشار کتاب ثروت ملل توسط آدام اسمیت در سال ۱۷۷۶ برخی از برجستهترین تحولات اقتصاد کلاسیک را برجسته کرد. روشنگریهای او حول محور تجارت آزاد، بیانگر مفهومی به نام «دست نامرئی» بود که بهعنوان نظریهای برای مراحل آغازین عرضه و تقاضای داخلی و بینالمللی عمل کرد. مطالعات اسمیت به ترویج تجارت داخلی کمک کرده و به قیمتگذاریهای کارآمدتر و منطقیتر در بازارهای محصول براساس عرضه و تقاضا منجر شده است.
برای مثال هنگامی که شما برای نفع شخصی خود تلاش میکنید، امکان بیشتری دارد که به جامعه هم منفعت برسانید. تا زمانی که مستقیم برای منفعت خود جامعه تلاش میکنید. البته این در شرایطی بوده که جامعه شرایط برابری برای رقابت افراد را فراهم کرده باشد.
۳- اقتصاد کینزی
اقتصاد کینزی متشکل از نظریهها و مدلهای اقتصاد کلان متعددی است که توضیح میدهد چگونه تقاضای کل بر پدیدههایی مانند تولید اقتصادی و تورم تأثیر میگذارند. این تئوری نشاندهنده شیوه جدیدی از نگاه به مخارج، تولید و تورم است. ایده اصلی تفکر کینزی این است که تقاضای کل ذاتاً معادل ظرفیت تولید یک اقتصاد نیست، بلکه عوامل مختلفی چه دولتی و چه خصوصی آن را تعیین میکنند. با این کار، روشهای اقتصادی کینزی از سیستمی پشتیبانی میکنند که در آن نوسانات تقاضای کل میتواند به تغییر در اشتغال و تولید منجر شود، اما بر قیمتها تأثیری ندارد.
پیش از این، مفهومی که کینزی به این تغییرات هم میتوانند سبب پیشرفت اشتغال شوند و هم فرصتهای سودآوری فراهم کنند؛ بنابراین افراد و کارآفرینان میتوانند از این فرصتها استفاده کنند و سبب ایجاد نوآوری و مشاغل جدید شوند. در این صورت تعادلنداشتن در اقتصاد برطرف میشود.
براساس ساختار کینز از این نظریه به اصطلاح کلاسیک، اگر تقاضای کل در اقتصاد کاهش پیدا کند، ضعف تولید و مشاغل به کاهش قیمتها و دستمزدها منجر میشود. سطح پایینتر تورم و دستمزدها نیز کارفرمایان را وادار میکند تا سرمایهگذاریهای مختلفی انجام دهند و افراد بیشتری را استخدام کنند. همین مسئله سبب احیای رشد اقتصادی میشود.
مصداق واقعی این موضوع را میتوانیم در کشورهایی با اقتصاد قوی ببینیم. هرچه میزان تورم در یک کشور پایینتر باشد، سرمایهگذاریهای بیشتری نیز در آن کشور انجام میشود. همچنین مشاغل جدید به وجود میآید و همین موضوع سبب شکوفایی اقتصادی میشود.
۴- اقتصاد مالتوس
اقتصاد مالتوس یکی دیگر از نظریه های اقتصادی است که به این ایده اشاره دارد که اگرچه رشد جمعیت ممکن است تصاعدی باشد، رشد و عرضه مواد غذایی و سایر منابع خطی است. این تئوری میگوید وقتی یک جمعیت در طول زمان رشد میکند و از توانایی جامعه برای تولید منابع پیشی میگیرد، سطح زندگی آن ممکن است کاهش پیدا کند و باعث رویداد بزرگ کاهش جمعیت شود.
مثال این تئوری را میتوانید در طول تاریخ با پدیدههایی مانند طاعون و غیره تجزیه و تحلیل کنید که سبب کاهش شدید جمعیت شدند. درباره طاعون آمارهای زیادی وجود داشته، اما برخی از آنها میگوید بعد از طاعون سیاه برخی از قبیلهها و تمدنها بهطور کامل نابود شدند.
با این کار، اقتصاد مالتوس از تلاشهای کنترل جمعیت برای جلوگیری از نرخ رشد کنترلنشده حمایت میکند. مکاتب مختلف فکری تا حد زیادی مالتوسیسم را بهدلیل ارتباط آن با تولیدات کشاورزی زیر سؤال بردهاند، اما گفتمان پیرامون تخریب محیطزیست، کاهش منابع و کمبود آن همچنان ادامه دارد.
۵- مارکسیسم
نمیتوان از مهمترین نظریه های اقتصادی صحبت کرد و نامی از مکتب مارکسیسم نبرد. این مفهوم نوعی نظریه اجتماعی- اقتصادی بوده که تأثیرات سرمایهداری را بر توسعه، کار و بهرهوری اقتصاد تفسیر میکند. این نظریه بیان میکند یک جامعه سرمایهداری شامل دو طبقه اجتماعی- اقتصادی است. در این جامعه بورژواها طبقه حاکم بوده و پرولتاریا طبقه کارگر است. براساس نظریه مارکسیسم، کنترل ابزار تولید در دست بورژوازی است و پرولتاریاها مالک نیروی کار هستند و کالاهای اقتصادی باارزش را تولید میکنند.
ا این دستهبندی، بورژوازی تمام تلاش خود را میکند تا طبقه کارگر با بیشترین میزان توان کار کرده و کمترین دستمزد را دریافت کند؛ بنابراین نوعی تعادل اقتصادی استثمارگرانه ایجاد میشود. اقتصاددانان حوزه مارکسیست استدلال میکنند که این نابرابری اقتصادی به انقلاب منجر خواهد شد.
یکی از مثالهای روشن این نظریه را میتوانید در انقلاب فرانسه ببینید. طبقه اشراف فرانسه قبل از انقلاب، فئودالهایی بودند که افراد ضعیف جامعه باید برای آنها با کمترین دستمزد کار میکردند. در ادامه این اتفاق نیز انقلاب فرانسه سبب برچیدهشدن این سیستم و تغییر حکومت به سمت جمهوری شد.
۶- سرمایهداری Laissez- faire
این نظریه اقتصادی که نوعی از سرمایهداری بازار آزاد است، بهطورکلی با مداخله دولت از طریق راههایی مانند یارانهها، حداقل دستمزدها، محدودیتهای تجاری و مالیات شرکتها مخالف است. این نظریه بیان میکند رونق اقتصادی در سیستمهایی که دولت آن را به حال خود رها میکند، شکوفایی اقتصادی بیشتری دارد.
از آنجا که خودتنظیمی طبیعی بهترین روش برای تنظیمکردن امور بوده، اقتصاددانان لسهفر استدلال میکنند نیازی به پیچیدهشدن امور تجاری و صنعتی با دخالت دولتها نیست. سرمایهداران موافق هم این نظریه را بهعنوان مسیری برای دستیابی به شکوفایی اقتصادی میدانند، اما هیچ حمایت ذاتی را برای قشر آسیبپذیر جامعه ارائه نمیکنند.
نقدهایی فراوانی به این نظریه وارد است و آن را یکی از عوامل بحران اقتصادی آمریکا در نظر میگیرند. شرکتهای بسیاری که به دولت آمریکا متصل هستند، اما در سند بودجه نامی از آنها نبوده است، در زیر این پوشش میتوانند شروع به مصادره اموال عمومی کنند. همین موضوع قدم اول برای به وجود آمدن بحران اقتصادی است.
۷- سوسیالیسم بازار
سوسیالیسم بازار که اغلب اوقات به نام سوسیالیسم لیبرال شناخته میشود، نشاندهنده سازش بین برنامهریزی سوسیالیستی و سرمایهگذاری آزاد است. در این حالت شرکتها مالکیت عمومی دارند، اما تولید و مصرف توسط نیروهای بازار هدایت میشوند.
شکلی از سوسیالیسم بازار در یوگسلاوی در دهه ۱۹۶۰ و در تمایز با سوسیالیسم متمرکز اتحاد جماهیر شوروی پذیرفته شد. تحول مشابهی هم در اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل ۱۹۷۰ در مجارستان رخ داد.
در نظام سوسیالیستی بازار، سرمایه بهصورت تعاونی مالکیت دارد، اما نیروهای بازار بهجای نظارت دولت، تولید و مبادله را تعریف میکنند. مدلهای مختلف این نظریه اقتصادی، سود تولیدشده توسط شرکتهای دارای مالکیت اجتماعی را به سمت کانالهای متفاوتی مانند پاداش کارکنان، تأمین مالی عمومی یا سود اجتماعی هدایت میکنند.
۸- پول گرایی
پولگرایی یکی دیگر از نظریه های اقتصادی زیرمجموعه اقتصادی کلان بوده و این ایده را ترویج میدهد که دولتها میتوانند با کنترل عرضه پول به ثبات اقتصادی دست پیدا کنند. پولگرایی یک مکتب فکری اقتصادی بوده که بیان میکند عرضه پول در یک اقتصاد، محرک اصلی رشد اقتصادی است. با افزایش در دسترس بودن پول در سیستم، تقاضای کل برای کالاها و خدمات افزایش پیدا میکند. افزایش تقاضای کل، سبب ایجاد شغل شده و نرخ بیکاری کاهش مییابد.
اصل کلیدی پولگرایی این است که کل مقدار پول در گردش در یک اقتصاد، عامل اصلی تعیینکننده رشد آن است. پولگرایی تا حد زیادی بر نظریه کمیت پول متکی است. مفهومی که بهعنوان بخشی از اقتصاد کینزی نیز وجود دارد. در این مفهوم فرض میشود عرضه پول (M) ضرب در سرعت (V) که نرخی بوده که یک اقتصاد با آن هرسال پول مبادله میکند، با مخارج اسمی آن برابر است.
بنابراین عرضه پول عامل تعیینکننده نرخ اشتغال، تورم و تولید است؛ برای مثال در کشورهایی که پول بیشتر در دسترس افراد بوده، آنها تمایل به خریدهای بیشتری داشته و کسب و کارها بهدلیل این نیاز شروع به گسترش میکنند. تأسیس شعب جدید سبب استخدام نیروهای کار بیشتر هم خواهد شد.
۹- تراژدی منابع مشترک
تراژدی منابع مشترک نظریهای بوده که یک مشکل اقتصادی مربوط به مصرف منابع و بهرهبرداری بیشازحد از منابع را که توسط نهادهای رسمی حکومتی تنظیم نشده، توضیح میدهد. این نظریه بیان میکند افرادی که دسترسی نامحدودی به یک منبع دارند، احتمالاً در راستای منافع شخصی خود عمل میکنند و از طریق اقدام جمعی ممکن است منبع را بهطور کامل تخلیه کنند.
صحت این نظریه موضوعی بوده که در میان اقتصاددانان مورد بحث است و برخی معتقدند ممکن است کاربرد آن بسیار محدود باشد. برای بروز چنین مشکلی، منبع موردنظر باید اساساً کمیاب باشد. این نظریه به گفتمانهای پیرامون شیوههای توسعه پایدار، حفاظت از محیطزیست و تنظیم منابع دسترسی آزاد مانند ماهیگیری و جنگل کمک کرده است.
۱۰- نظریه رشد جدید
تئوری «رشد جدید» یکی دیگر از نظریه های اقتصادی بوده که بیان میکند تمایل و خواستههای نامحدود انسان، سبب افزایش بهرهوری و رشد اقتصادی میشود. ایده کلیدی که پشت این نظریه وجود دارد، این فرض است که رقابت سبب کاهش سود میشود؛ پس افراد را مجبور میکند بهدنبال روشهای بهتر و کارآمدتر برای انجام کارها یا اختراع محصولات جدید باشند. این نظریه بر اهمیت کارآفرینی، دانش، نوآوری و پیشرفت فناوری بهعنوان انگیزههای رشد اقتصادی متمرکز است.
این نظریه استدلال میکند که نوآوری و فناوریهای جدید، بهصورت تصادفی اتفاق نمیافتند. بلکه به تعداد افرادی که بهدنبال نوآوریها یا فناوریهای جدید هستند، بستگی دارد. اگر انگیزه سودآوری به اندازه کافی بزرگ باشد، مردم رشد سرمایه انسانی را انتخاب میکنند و بیشتر بهدنبال نوآوریهای جدید خواهند بود.
یکی از جنبههای مهم این نظریه اقتصادی این است که دانش بهعنوان یک دارایی برای رشد تلقی میشود و مانند سایر داراییها یعنی املاک و مستغلات مشمول محدودیت در بازدهی نیست. دانش یک کیفیت نامشهود است و میتواند منبعی برای رشد در یک سازمان یا صنعت باشد. مصداق بارز این موضوع را در زمینههای مختلف بهخصوص بازار ارزها مشاهده میکنید. بهدلیل آزادبودن رقابت در این عرصه، نوآوریها، توکنها و سیستمهای جدیدی روزانه در حال شکلگیری هستند.
۱۱- نظریه خطر اخلاقی
«خطر اخلاقی» یک پدیده اقتصادی بوده که در طول در تاریخ بسیار تکرار شده است. در این پدیده، یک طرف قرارداد حسننیت نداشته یا اطلاعات گمراهکنندهای را درباره داراییها، بدهیها یا ظرفیت مالی خود بیان کرده است. علاوه بر این میتواند به این معنا باشد که یکی از دو طرف قصد دارد تا قبل از اتمام قرارداد، ریسکهای پرخطری انجام دهد؛ زیرا قرار نیست تا عواقب حاصل از آن ریسک را تحمل کند؛ بنابراین هر زمان که یک طرف داستان مجبور نباشد پیامدهای احتمالی خطر را تحمل کند، ریسک این اتفاق بیشتر هم میشود.
در چنین شرایطی طرف دیگر معامله معمولاً هزینههای آن ریسک را متحمل میشود. برای درک بهتر اصطلاح خطر اخلاقی حالتی را در نظر بگیرید که شما بخشی از سرمایه خود را به فرد جاهطلبی میدهید تا در ازای کارکردن با آن، به شما سود پول را بدهد. اگر هم شرایط بازار نامساعد بود و دچار ضرر شدید، آن فرد نیازی به پرداخت هیچ جریمهای ندارد. در چنین موقعیتی اگر شما آگاهی کاملی از بازارهای مالی نداشته باشید، بهدلیل بلندپروازیهای آن شخص دچار ضررهای مالی سنگینی میشوید.
نظرات بسته شده است، اما بازتاب و پینگ باز است.