ایرانی توانمند
Business is booming.

نسبت‌های مالی مهم در سرمایه‌گذاری

وضع مالی شرکت خوب است یا نه؟

20

آیا می‌تواند از پس بدهی‌هایش بر بیاید؟ آیا از منابع مالی‌اش حداکثر استفاده را می‌کند؟ آیا دستمزدی که شرکت می‌پردازد در مقابل درآمدی که تولید می‌کند، توجیه دارد؟ در یک کلمه، آیا حال شرکت خوب است؟ نسبت‌های مالی به این سوال‌ها پاسخ می‌دهند.

همان‌طور که دمای بدن، فشار خون و ضربان قلب می‌توانند خوشی یا ناخوشی بدن را گزارش کنند، نسبت‌های مالی معیاری استاندراد برای سنجش حال خوب بنگاه‌های اقتصادی هستند. اگر می‌خواهید روی یک شرکت سرمایه‌گذاری کنید یا سهام آن را بخرید، می‌توانید از این نسبت‌ها استفاده کنید.
اگر می‌خواهید برای شرکت خود سرمایه‌گذار جلب کنید، با قرار دادن این نسبت‌های مالی در طرح کسب‌وکار به سرمایه‌گذاران نشان می‌دهید که حال شرکت خوب است!
مهم‌ترین نسبت‌های مالی
نسبت‌های مالی از صورت‌های مالی استخراج می‌شوند. وقتی برای کسب‌وکار خود برنامه‌ریزی مالی می‌کنید، با استفاده از صورت سودوزیان و ترازنامه می‌توانید این نسبت‌ها را هم به سادگی محاسبه کنید.
تعداد نسبت‌های مالی خیلی زیاد است و مدیران مالی از آن‌ها برای تشخیص مشکلات سازمان استفاده می‌کنند. اما برای درک عمومی بررسی ۱۵ تا ۲۰ نسبت کافی است. این نسبت‌ها را در چهاردسته معرفی می‌کنیم:
نسبت‌های مالی نقدشوندگی
نسبت‌های مالی کارایی
نسبت‌های مالی سودآوری
نسبت‌های مالی قدرت بازپرداخت
نسبت‌های مالی نقدشوندگی
پرکاربردترین و معروف‌ترین نسبت‌های مالی، همین نسبت‌های نقدشوندگی هستند. این نسبت‌های مالی به صورت مستقیم نشان می‌دهند که سازمان چه‌قدر توانایی تولید پول نقد دارد. ما به دو نسبت بسنده می‌کنیم:
نسبت جاری
نسبت آنی
نسبت جاری
محاسبه نسبت جاری کار بسیار ساده‌ای است. تمام دارایی‌های جاری تقسیم‌بر تمام بدهی‌های جاری برابر است با نسبت جاری.
مثلا فرض کنید من ۵ میلیون پول نقد، یک سکه و یک چک ۲ میلیونی دارم. در مقابل باید ۳ میلیون به پدرم بدهم و یک میلیون هم به دوستم. در این مثال دارایی‌های جاری من بیشتر از بدهی‌هایم است. البته در این محاسبات پول پیش خانه و قیمت ماشینم را وارد نمی‌کنم. چون قرار نیست این دارایی‌ها به‌زودی نقد شوند.
شرکتی که بدهی‌های جاری بیشتر از دارایی‌های جاری دارد، وضعش خوب نیست.
برای یک شرکت هم وضع به همین شکل است. شرکتی که بدهی‌های جاری بیشتر از دارایی‌های جاری دارد، وضعش خوب نیست.
خوب بودن این نسبت نشان می‌دهد که شرکت در کوتاه‌مدت از پس خودش بر می‌آید و هدفش از جذب سرمایه، توسعه است نه نجات. سرمایه‌گذاران معمولا به‌دنبال نسبت ۲:۱ یا بهتر هستند.
راه درمان نسبت جاری
فرض کنید یک و نیم میلیارد ریال دارایی جاری و یک میلیارد ریال بدهی جاری دارید. نسبت جاری شما ۱.۵ است که خوب نیست.
برای درمان این مشکل یا باید دارایی جاری خود را افزایش دهید یا بدهی جاری را کم کنید. مثلا می‌شود با فروش بخشی از دارایی‌های غیرجاری (مثل ملک) دارایی جاری تولید کرد.
اما یکی از مرسوم‌ترین راه‌ها گرفتن وام است. فرض کنید یک وام ۵ میلیارد ریالی بگیریم که هر ماه ۱۰۰ میلیون ریال قسط دارد. در سال اول باید ۱.۲ میلیارد ریال قسط بدهیم. اقساط ۱۲ ماه اول در بدهی جاری است، مابقی در بدهی غیر جاری. این ۱.۲ میلیارد ریال با یک میلیارد ریال بدهی قبلی، ۲.۲ میلیارد ریال بدهی جاری ایجاد می‌کند.
یک و نیم میلیارد ریال دارایی جاری قبلی به علاوه ۵ میلیارد ریال دارایی نقدی وام به ۶.۵ میلیارد ریال دارایی جاری منتهی می‌شود. نسبت جاری در وضعیت جدید به نسبت جاری ۲.۹۵ منتهی می‌شود که از ۲ بزرگ‌تر است.
پس با یک وام که بیش از ۱۲ قسط دارد می‌شود وضعیت نسبت جاری را بهتر کرد.
نسبت آنی
نسبت آنی خیلی شبیه نسبت جاری است. با این تفاوت که دارایی انبار (مواد اولیه و محصولات تولیدشده) از دارایی‌های جاری کسر می‌شود. به این ترتیب نسبت آنی مستقل از موجودی انبار (که فعالیت عملیاتی شرکت را پیش می‌برد) سنجیده خواهد شد.
اگر بخواهیم این شرایط را با زندگی واقعی بسنیجیم، برای نسبت‌ آنی، اجناس داخل مغازه (یا حقوق ماهانه) خود را حساب نمی‌کنم: چقدر بدهی دارم و چقدر پول نقد برای پرداخت این بدهی‌ها.
یک دلیل برای جداکردن موجودی انبار این است که شاید فروش این دارایی‌ها کار ساده‌ای نباشد. به‌خصوص شرکتی که با مشکلات زیاد دست‌وپنجه نرم می‌کند، شاید نمی‌تواند کالاهای خود را بفروشد. (اگر بیکار شوم می‌توانم بدهی‌هایم را بپردازم؟)
اگر نسبت جاری خوب باشد اما نسبت آنی نه، متوجه می‌شویم که کالاهای زیادی در انبار دپو شده و فروش نمی‌رود. نسبت آنی حداقل باید برابر یک باشد: معادل تمام بدهی‌های جاری، دارایی جاری خارج از انبار وجود داشته باشد.
نسبت‌های مالی کارایی
دو نفر دارند کاری مشابه انجام می‌دهند و به نتایج مشابهی هم می‌رسند. اما یکی از آن‌ها برای رسیدن به این هدف ۵ برابر دیگری هزینه می‌کند. واضح است که این دو نفر به یک اندازه کارایی ندارند. نسبت‌هایی وجود دارند که با آن‌ها می‌شود کارایی را سنجید.
گردش انبار
گردش حساب‌های دریافتنی
گردش حساب‌های پرداختنی
گردش دارایی‌های ثابت
گردش کل دارایی‌ها
نسبت گردش انبار
چه مدت طول می‌کشد تا تمام کالاهای تولید شده در انبار به فروش برسد و تولیدات جدید جای آن‌ها را بگیرد؟ هرقدر این عدد کوچک‌تر باشد متوجه می‌شویم که کسب‌وکار شرکت رونق بیشتری دارد. ممکن است فاصله تولید تا فروش چنددقیقه یا چند سال باشد.
برای محاسبه این مقدار باید دارایی انبار از ترازنامه را به «بهای تمام شده کالای فروش رفته» (COGS) از صورت سودوزیان تقسیم و حاصل را در ۳۶۵ (روز) ضرب کنیم.
برای مثال اگر دارایی انبار ۱ میلیارد ریال است اما شرکت در سال ۷۳ میلیارد ریال برای تولید کالا هزینه می‌کند، در هر سال ۷۳ بار انبار پر و خالی می‌شود. ۱ تقسیم‌بر ۷۳ ضرب در ۳۶۵ برابر است با ۵، یعنی ۵ روز طول می‌کشد تا کالاهای تولید شده شرکت فروش برود.
اگر محصول شرکت چلوکباب است، ۵ روز خیلی زیاد خواهد بود، اما برای اگر خودرو ۵ روز بعد از تولید فروخته می‌شود، عالی است!
نسبت گردش حساب‌های دریافتنی
مبلغ هر کالایی که فروخته می‌شود، در حساب‌های دریافتنی به ثبت می‌رسد. وقتی مبلغ فروش نقد شد، این عدد از حساب‌های دریافتنی کم شده و به درآمد کل (فروش) وارد می‌شود.
ممکن است چند ثانیه بعد از خرید مبلغ پرداخته شود (فروش نقدی) یا ۵ سال طول بکشد تا مبلغ فروش به‌طور کامل وصول شود (فروش اقساطی).
دو شرکت که فروش برابر دارند، اما یکی فروش نقدی دارد و دیگری اقساطی، مشابه همدیگر نیستند.
دو شرکت که فروش برابر دارند، اما یکی فروش نقدی دارد و دیگری اقساطی، مشابه همدیگر نیستند. برای محاسبه این نسبت، اول از ترازنامه (بخش دارایی‌های جاری) حساب‌های دریافتنی را می‌خوانیم، بعد این عدد را به درآمد (از صورت سودوزیان) تقسیم می‌کنیم. اگر این نسبت را در ۳۶۵ ضرب کنیم به نسبت گردش حساب‌های دریافتنی می‌رسیم.
مثلا تصور کنید که درآمد شرکت ۳۶ میلیارد ریال در سال است. اگر این شرکت ۳ میلیون ریال حساب دریافتنی دارد، یعنی تسویه حساب‌های دریافتنی به‌طور متوسط حدود یک ماه زمان می‌گیرد.
نسبت گردش حساب‌های پرداختنی
نسبت گردش حساب‌های پرداختنی درست برعکس نسبت قبلی است. بار دیگر از ترازنامه (بخش بدهی‌های جاری) حساب‌های پرداختنی را می‌خوانیم. این عدد را به بهای تمام شده کالای فروش رفته (صورت سودوزیان) تقسیم می‌کنیم. حاصل ضرب در ۳۶۵ مساوی است با نسبت مورد نظر.
مثلا فرض کنید سالانه ۲۰ میلیارد بهای تمام شده کالای فروش رفته باشد. اگر ۴ میلیارد حساب پرداختنی داشته باشیم، وصول مطالبات به‌طور متوسط ۷۳ روز زمان می‌برد.
این نسبت بهتر است کوچک باشد. در این صورت می‌دانیم که شرکت هنوز اعتبار دارد، با قدرت می‌تواند برای افزایش زمان پرداخت‌ها چانه بزند و مهم‌تر از همه، به سادگی از عهده حساب‌های پرداختنی خود بر می‌آید.
مهم‌تر از همه، کسی که به پس‌دادن منظم پول عادت ندارد، به احتمال زیاد در بازگرداندن مبلغ سرمایه‌گذاری یا سود تقسیمی شما هم منظم عمل نخواهد کرد.
نسبت گردش دارایی‌های ثابت
محاسبه این نسبت خیلی راحت است. کافی است درآمد ناخالص شرکت (فروش کل) بر جمع دارایی‌های غیرجاری تقسیم شود.
این نسبت نشان می‌دهد که شرکت چقدر خوب می‌تواند از دارایی‌های ثابت خود (زمین، ملک، برند و…) در راستای فروش استفاده کند. آیا تمام دارایی‌های ثابت در خدمت فروش هستند، یا دارایی‌های غیرمولدی هم وجود دارند؟
این نسبت باید تا جای ممکن بزرگ باشد. نسبت بزرگ نشان می‌دهد که مدیریت از دارایی‌ها به کاراترین شکل ممکن استفاده می‌کند.
نسبت کوچک کمی مشکوک است. اگر شرکت برای توسعه فعالیت عملیاتی به پول نیاز دارد، چرا این مبلغ را از طریق فروش دارایی‌های غیرجاریِ غیرمولد تامین نمی‌کند؟
نسبت گردش دارایی‌های کل
این نسبت، درست مثل نسبت قبلی است. با این تفاوت که برای محاسبه آن از جمع تمام دارایی‌های جاری و غیرجاری استفاده می‌شود. این نسبت به ما می‌گوید که شرکت برای فروش، از تمام دارایی‌های خود چطور استفاده می‌کند.
برای آن که بتوانید این نسبت را درک کنید، به فردی فکر کنید که در فرشته زندگی می‌کند، بی‌ام‌و سوار می‌شود، ساعت رولکس می‌بندند و به عنوان کارمند یک اداره، ماهی ۲ میلیون حقوق می‌گیرد. آیا حاضرید سرمایه خود را دست چنین فردی بدهید؟
نسبت‌های مالی سودآوری
این نسبت‌های مالی قرار است سودآوری شرکت را مشخص کنند و از این نظر مهم‌ترین نسبت‌های مالی در بررسی سلامت شرکت هستند.
حاشیه سود ناخالص
شاید شما هم شنیده باشید که فلان کسب‌وکار حاشیه سود بالایی دارد یا حاشیه سود یک شرکت چندان بالا نیست. این نسبت‌های مالی معمولا درک کلی مردم از سلامت کسب‌وکار را تشکیل می‌دهند.
برای محاسبه این نسبت فقط به صورت سودوزیان نیاز داریم. از تقسیم سودناخالص به درآمد کل (فروش) نسبت حاشیه سود ناخالص بدست می‌آید.
این نسبت نشان می‌دهد که با این مقدار فروش، شرکت از پس هزینه تولید بر می‌آید. همچنین با این نسبت می‌فهمیم که آیا می‌شود هزینه تولید را بدون کاهش فروش تغییر داد؟ آیا رشد قیمت‌ها با رشد هزینه‌ها متناسب بوده است؟
برای مثال محصولات شرکت اپل را تصور کنید. با وجود نوسان قیمت مواد اولیه (مثل فولاد) قیمت گوشی‌های آیفون ثابت است. آیا این نوسان‌ها بر حاشیه سود اثر می‌گذارند، یا شرکت پیشاپیش این موارد را پیش‌بینی کرده است؟
حاشیه سود خالص
این نسبت درست مثل نسبت قبلی است، با این تفاوت که در آن سود (زیاد) خالص را به فروش کل تقسیم می‌کنیم.
این نسبت معمولا به صورت درصد گزارش می‌شود. مثلا اگر سود خالص ۲۰ میلیارد ریال است و فروش کل ۱۰۰ میلیارد ریال، حاشیه سود خالص ۲۰% خواهد بود.
حاشیه سود عملیاتی
تمام سود یک شرکت ناشی از فعالیت عملیاتی نیست. مثلا ممکن است یک شرکت تولید خودرو از فروش فولاد موجود در انبار یا از سپرده بانکی هم سود کند. این سود، سود عملیاتی (مرتبط با تولید خودرو) نیست.
از تقسیم سود عملیاتی به فروش کل، به نسبت حاشیه سود عملیاتی می‌رسیم. سودهای غیرعملیاتی معمولا تداوم ندارند.
نسبت بازده دارایی ROA
با استفاده از تمام دارایی‌های خود چقدر می‌توانیم سود خالص بسازیم؟ برای محاسبه ROA یا Return On Assets کافی است سود (زیان) خالص را به جمع تمام دارایی‌ها (جاری و غیرجاری) تقسیم کنیم.
خوب بودن این نسبت می‌تواند دو دلیل داشته باشد: خوب بودن حاشیه سود خالص، خوب بودن گردش دارایی کل یا هردو.
نسبت بازده حقوق صاحبان سهام ROE
برای سرمایه‌گذارها Return On Equity از بقیه نسبت‌های مالی مهم‌تر است، چون به طور مستقیم با حقوق صاحبان سهام سروکار دارد.
حقوق صاحبان سهام برابر است با تمام دارایی‌ها منهای تمام بدهی‌ها. این نسبت درواقع ثروت شرکت و چیزی که از سرمایه‌گذاری عاید شما می‌شود است. نسبت ROE از تقسیم سود خالص به جمع حقوق صاحبان سهام بدست می‌آید.
این نسبت درواقع ثروت شرکت و چیزی که از سرمایه‌گذاری عاید شما می‌شود است.
فرض کنید سود خالص شرکت ۱۰ میلیارد ریال باشد. شرکت ۲۰۰ میلیارد دارایی و ۱۰۰ میلیارد بدهی دارد. حقوق شما می‌شود ۱۰۰ میلیارد ریال یعنی ROE=10%. این نسبت در ایران کم است. چون بدون دردسرهای شرکتی می‌توانید سودی به مراتب بیشتر از این را از بانک بگیرید!
نسبت پرداخت سود
برخی از سرمایه‌گذاران برای دریافت سود مجمع است که سهم می‌خرند. ممکن است آن‌ها سهمی که سود مناسب و منظم پرداخت می‌کند را برای مدت پنج سال نگه‌ دارند. با P-E برابر ۵، در زمانی کم‌تر از این اصل پول سرمایه‌گذاری باز می‌گردد.
از تقسیم سود تخصیص یافته به سود خالص برابر با نسبت پرداخت سود می‌شود. معمولا شرکت‌ها جوان سود خیلی کم یا صفر تقسیم می‌کنند. برای شرکت‌های کهن‌سال ممکن است نسبت پرداخت سود بزرگ‌تر از یک شود.
نسبت‌های مالی قدرت بازپرداخت
این دسته از نسبت‌های مالی قرار است ریسک کسب‌وکار را مشخص کنند. توجه کنید که کسب‌وکار بدون ریسک وجود ندارد. اما این که شما از ریسک کسب‌وکار خود آگاه باشید و برای مدیریت آن برنامه‌ریزی کنید، سرمایه‌گذاری را ساده‌تر می‌کند.
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام
می‌دانیم که دارایی برابر است با «بدهی + حقوق صاحبان سهام». مثلا اگر من ۱ میلیون تومان پول و ۶۰۰ هزار تومان بدهی دارم، ۴۰۰ هزار تومان حق خودم از موجودی است. هرقدر نسبت حقوق صاحبان سهام به بدهی کوچک‌تر باشد، قدرت شرکت در بازپرداخت بدهی بیشتر خواهد بود.
گاهی به این نسبت، نسبت اهرمی می‌گویند. نسبت اهرمی قدرت چانه‌زنی شرکت (به‌خصوص برای عملیات تامین مالی) را نیز مشخص خواهد کرد.
فراموش نکنید که بدهی چیز بدی نیست.
فراموش نکنید که بدهی به تنهایی چیز بدی نیست. با افزایش بدهی می‌شود سودآوری را بالا برد، اما همواره بالابردن سودآوری، ریسک را هم بالا می‌برد. مشکل زمانی رخ می‌دهد که ریسک از سود پیشی بگیرد.
نسبت دارایی به حقوق صاحبان سهام
دارایی شرکت یا از بدهی می‌آید، یا از آورده سهام‌داران (عام، خاص یا تعاونی) تامین می‌شود. سودی که شرکت می‌سازد هم به بخش حقوق صاحبان سهام می‌رود.
برای سرمایه‌گذاران این نکته که چند درصد دارایی شرکت توسط سهام‌داران تامین شده، اهمیت دارد. مثلا اگر نسبت دارایی به حقوق برابر ۲ باشد، یعنی ۵ درصد دارایی، آورده است. نسبت ۴ یعنی ۲۵ درصد دارایی در بدهی‌ها نیست.
برای سرمایه‌گذاران عدد بین ۲ تا ۴ معقول است. نسبت بزرگ‌تر از ۴ نشان‌دهنده وجود بدهی زیاد است. در حالی که نسبت کم‌تر از ۲ نشانه بدهی کم، درنتیجه هزینه بالای تامین مالی است.
نسبت دارایی کل به بدهی کل
معنای این نسبت واضح است. تمام دارایی‌ها (اعم از جاری و غیرجاری) چند برابر بزرگ‌تر از تمام بدهی‌ها است؟ معمولا این نسبت باید بالای یک باشد، در غیر این صورت حقوق صاحبان سهام منفی می‌شود.
نسبت تامین سرمایه
این نسبت یکی از جالب‌ترین نسبت‌های مالی است. برای محاسبه آن ابتدا بدهی‌های غیرجاری را از ترازنامه می‌خوانیم. بعد این عدد را به جمع «بدهی‌های غیرجاری به‌علاوه حقوق صاحبان سهام» تقسیم می‌کنیم.
توجه کنید که «بدهی‌های غیرجاری به‌علاوه حقوق صاحبان سهام» برابر است با «بدهی‌های جاری منهای دارایی کل». به این ترتیب نسبت تامین سرمایه نشان می‌دهد که تمام بدهی‌های بلندمدت چند درصد از تمام دارایی‌ها بعد از پرداخت بدهی‌های کوتاه‌مدت است. جالب نیست؟
با این نسبت می‌توانیم ساختار سرمایه‌ای شرکت، سازمان یا حتی حساب شخصی افراد را ببینیم. اگر پرداختی‌های جاری (۱۲ ماه پیشِ رو) را به‌طورکامل تسویه کنیم، چه نسبتی بین بدهی و دارایی برقرار می‌شود؟
بسیاری از سازمان‌های به‌ظاهر ثروتمند نمی‌توانند از این آزمون سربلند بیرون بیایند.
نسبت پوشش نرخ بهره
شرکتی که وام می‌گیرد باید بهره پرداخت کند. این هزینه در صورت سودوزیان وارد می‌شود. این پول باید خرج فعالیت عملیاتی (تولید) شود. تولیدی که به سود ختم نشود معنایی ندارد. پس در نهایت بهره‌ای که پرداخته می‌شود باید سود ناشی از فعالیت‌های عملیاتی را پوشش دهد.
از تقسیم بهره پرداخت شده به سود عملیاتی، مشخص می‌شود که:
سود عملیاتی چندبار می‌تواند نرخ بهره را پوشش دهد؟
وام گرفته شده چقدر در خدمت تولید است؟
اگر این عدد بزرگ‌تر از یک باشد، یعنی بهره‌ای که شرکت پرداخت می‌کند، از سودی که می‌سازد بزرگ‌تر است. در این وضعیت کارنکردن شرکت بهتر خواهد بود.
بخش مهمی از تحلیل بنیادی شامل محاسبه نسبت‌های مالی و سنجش اوضاع مالی شرکت می‌شود. طبیعتا پول خود را به شرکتی می‌بریم که حالش بهتر باشد.

امتیاز post

نظرات بسته شده است، اما بازتاب و پینگ باز است.