جلال تهرانی (زاده مرداد ۴۷) درام نویس و کارگردان نوگرای ایرانی ست. کسى نمیداند نوشتن را از کجا و کى شروع کرد؛ اما تئاتر را به عنوان یک حرفهى جدى با نوشتن نقدهایى پراکنده در مجلات صحنه و دنیاى تصویر آغاز کرد. اولین نمایشنامهاش را در سال ۱۳۷۷ با عنوان قایقران در مجلهى صحنه منتشر کرد و به مرور نوشتن نقد را براى همیشه کنار گذاشت.
پس از چند اجراى نسبتاً ضعیف از آثارش تصمیم به کارگردانى گرفت؛ و تا امروز جز یک استثناء (سونات پائیزى برگمان) فقط متونِ خود را به صحنه برده است.
به ترتیبِ اجرا نفرتىتى، مخزن، تکسلولىها، هى مرد گنده گریه نکن، به صداى زمین گوش کن، سیندرلا، دو دلقک و نصفى، فصل شکار بادبادک ها، دور دنیا در هشتاد روز و نقرهى، آثارى ست که از نوشتههاى خود کارگردانى کرده است؛ و جز این ها نمایشنامههاى معروفى چون دراکولا، مکبث ۲۰۰۱ و مهر دوم را نوشته و منتشر کرده. او با تمرکز بر تولید ظرفیت هاى پیچیدهى آوایى و مهندسى منحصر به فرد ساختمان زبان و ریختریزى آن در قالب موقعیتهاى متنوع دراماتیک، تجربههایى را به صحنه برده که پیش از این در تئاتر ایران لااقل نمونهاى نداشته. جلال تهرانى را میتوان در نظام تئاترى ایران، به معناى دقیقِ عبارتى که رولان بارت ساخته، یک “زبان آفرین” نامید.
موضوع بنیادین آثارش “انسان” است و نسبت آن با “جهان”. شاید به معناى دقیق تر کلمه همان عبارتى که فلاسفهى پراگماتیست به آن “نسبت وجود با دازاین” میگویند. بى شک مهمترین دغدغهاش در طراحى و اجرا بافتِ زمان است که تجربیات غیرمتعارفى را در آثارش به بار آورده. او در بینش، و نگرشِ نسلهاى پس از خود به تئاتر بسیار مؤثر بوده. هرچند منتقدان به واکاوى سویه هاى فلسفى آثارش بسیار علاقه نشان دادهاند، اما هرگز نقد عمیق و دندانگیرى بر آثارش نگاشته نشده. از سال ۸۷ «مکتب تهران» را در سه شاخهى مؤسسهى فرهنگى ـ هنرى، مؤسسهى آموزشى و مؤسسهى انتشاراتى بنیان گذاشته و فعالیت هاى مستمر و متنوعى را در آن پىریزى کرده. انبوه آثار مکتوب و اجراهاى صحنهاى و پژوهشهاى پراکنده و فعالیتهاى آموزشى تهرانی، از اعتقاد و اعتیادش به کارِ زیاد پرده برمیدارد.
پست قبلی
پست بعدی
نظرات بسته شده است، اما بازتاب و پینگ باز است.